شش درجه جدایی نه تنها یک بازی دونفره نیست بلکه حقیقت دارد. همه جهان و افرادی که در آن زندگی میکنند به هم پیوسته هستند، و به لطف شبکههای اجتماعی این به هم پیوستگی و ارتباطات هر روز تنگتر میشود. تحقیقات، تاریخ و آزمایشها ثابت کرده است که تأثیر شبکههای اجتماعی بسیار بیشتر از چیزی بوده که تصور میکنیم.
نظریه شش درجه جدایی بیان میکند که دو نفر در کل جهان فقط به اندازه 6 ارتباط بین فردی یا 6 واسطه از یکدیگر دور هستند. یک نویسنده مجارستانی فریگیس کارینثی، در سال 1929 در یک مقاله یا داستان تحت عنوان زنجیرها به این مفهوم اصلی اشاره کرده بود که بعدها به نظریه شش درجه جدایی معروف شد. در زیر بخشی از این مقاله را میخوانید:
یک بازی جذاب از دل بحث بیرون آمد. یکی از افراد برای اینکه ثابت کند که جمعیت زمین بیش از هر زمان دیگری به هم نزدیکتر شده است پیشنهاد داد آزمایش زیر را انجام دهیم. ما باید یک نفر را از بین 1.5 میلیارد نفر ساکن زمین انتخاب میکردیم. فرقی نداشت چه کسی و کجا باشد. او با ما شرط بست که فقط با استفاده از پنج نفر که با یکی از آنها شخصا آشنایی دارد با فرد موردنظر و بدون استفاده از هیچ چیز به جز یک شبکه از آشنایان خود ارتباط برقرار میکند.
اگر چند دقیقه وقت بگذارید و این مقاله درخشان و خلاقانه را بخوانید احساس میکنید بحثهای او نه 88 سال پیش بلکه همین الان انجام شده چون مباحثی بسیار جالب و مرتبط با دنیای امروز بوده است.
سال 1962 در پی بحران موشکی کوبا که تقریبا نابودسازی سلاحهای هستهای از همان زمان آغاز شد، والت دیزنی توسط پپسی کولا استخدام شد تا چیز جالبی برای نمایشگاه جهانی سال 1964 در نیویورک که به نفع صندوق یونیسف و کمک به ترویج صلح جهانی برگزار میشد طراحی کند. تیم او یک از سری مجسمههای رقصنده و آوازخوان انیماترونیک صوتی استفاده کرد و آهنگ چندزبانه جذابی با عنوان “این جهان کوچک است” را پخش کرد. حتما پیش آمده این جمله را هر بار که به طور تصادفی یکی از دوستان را با شخص دیگری به خصوص یک غریبه میبینید بگویید: ” چه دنیای کوچیکی”. اما آیا واقعا جهان اینقدر کوچک است؟
از سال 1950، مایکل گورویچ، مانفرد کوچن و استانلی میلگرام تحقیقات یکدیگر را مبنای نظریه شبکه های اجتماعی قرار داده و روی ارتباطات و نفوذ آن بین مردم کار کردند. آنها پایشهای آماری و حتی تحقیقات اولیه را انجام دادند. در سال 1967 میلگرام مقالهی “آزمایش جهان کوچک” را منتشر کرد که تایید میکرد افراد تصادفی در ایالات متحده میتوانند یکدیگر را با متوسط 5.5 ارتباط بشناسند.
این عبارت که اکنون با آن خیلی خوب آشنا هستیم در نهایت ابداع و در سال 1989 در نمایشنامه برودوی جان گوار “شش درجه جدایی” معروف شد. این نمایشنامه بسیار موفق بود و چند سال بعد فیلمی به اقتباس از آن ساخته شد و استوکارد چانینگ برای این فیلم نامزد اسکار بهترین بازیگر را دریافت کرد. جالب اینجا است که سال 1989 همان سالی بود که تیم برنرز_لی متفکرانه گفت: فرض کنید که همه اطلاعات در کامپیوترها هرجایی که اتصالی وجود داشت ذخیره میشدند. هر قطعه از بهترین اطلاعات در هر کامپیوتر در CERN و در این سیاره در دسترس من و هرکس دیگر قرار میگرفت. در این صورت، فضای اطلاعاتی جهانی وجود داشت. بعد از همان سال، او اولین تماس http را بین کلاینت و سرور برقرار کرد که چند سال بعد پایه و اساس شکلگیری اینترنت و شبکه گسترده جهانی شد.
اینترنت نسبت به هر فناوری دیگری در گذشته با چترومها، ایمیلها، صفحات وب، موتورهای جستجو و ویکیهای خود بدون شک چیزی بیش از یک حلقه کوانتومی در ارتباطات جهانی و به هم پیوستگی انسانها ایجاد کرده است. با این حال، ما هنوز هم از اختراع مطبوعات چاپی، تلگراف، تلفن، رادیو، تلویزیون و کامپیوتر مسرور هستیم. انواع مختلفی از رسانه ساخته میشود، مجددا تولید شده و در نهایت با یکدیگر برای اتصال به نژاد انسان از طریق ارتباطات همکاری و رقابت میکنند.
و اکنون ترکیبی از انواع ارتباطات در یک پلتفرم شکل گرفته است که آن را شبکه اجتماعی مینامیم. این عبارت حشو است چون همه رسانهها اجتماعی هستند. و همه فرایند جامعهگرایی باید از طریق برخی از رسانهها اتفاق بیفتد. اما چگونه یک کلمه یا دو کلمه برای توصیف ادغام صفحات وب، نرمافزار و اپلیکیشنهای موبایلی پیدا میکنید که میلیونها وبلاگ شخصی و صفحات وب را با آلبوم عکس دیجیتال، پلتفرم آنلاین مشاهده ویدئو، کانال انتشار خبر، شبکه تبلیغات و بازی و پلتفرم پیامرسان فوری ترکیب میکند.
دهه اول قرن بیست و یکم یادآور حادثهی 11 سپتامبر و آغاز جنگ و ترور و از طرفی دیگر، سرآغاز ظهور غولهای شبکه اجتماعی بوده است که امروز آنها را میشناسیم. لینکدین در سال 2002. فیسبوک در سال 2004، یوتیوب در سال 2005، توییتر در سال 2006، واتساپ در 2009. اینستاگرام و پینترست در 2010 و اسنپ چت در 2011 شروع به کار کردند. در نهایت، برای اولین بار در تاریخ، پلتفرمهایی ساخته شد که تقریبا همه جمعیت جهان میتوانند به راحتی از آنها استفاده کرده و پروفایل خود را بسازند و در آن صدها یا هزاران نفر از دوستان و افراد مختلف جهان را پیدا کرده و سپس با آنها از طریق انواع مختلفی از شبکههای اجتماعی ارتباط برقرار کنند.
از زمانی که چنین ابزارهایی در دسترس مردم قرار گرفت آنها به فکر تبادل و به اشتراکگذاری دادهها افتادند. در سال 2011، چهار دانشجوی ایران، ایالات متحده و کانادا با یکدیگر تحقیقی برای محاسبه درجه جدایی بین 1500 کاربر تصادفی توییتر انجام دادند. نتایج الگوریتمهای آنها فقط متوسط 3.4 تا 3.8 درجه جدایی بین کاربران را نشان داد. این تحقیق هفت سال پیش انجام شد. در همان سال، تیم داده فیسبوک در همکاری با دانشگاه میلان و دانشگاه کورنل، دو تحقیق را منتشر کرد که با مدرک نشان میداد در بین تمام 721 میلیون کاربر فیسبوک و 69 میلیارد لینک دوستی، متوسط درجه جدایی 4.74 است.
در فوریه سال 2016 فیس بوک گزارش داد که از مجموع 1.6 میلیارد کاربر خود که 22 درصد از جمعیت جهان را تشکیل میدهند این فاصله به 3.57 درجه کاهش یافته است . اگر این روند فاصله و جدایی هر بار 25 درصد کاهش یابد و مخاطبان فیس بوک 122 درصد افزایش یابد پس زمانی که تعداد کاربران فیسبوک به 7.4 میلیارد نفر جمعیت فعلی برسد، این فاصله و جدایی به متوسط فقط 1 و 2 درجه جدایی و ارتباط بین همه مردم در جهان میرسد.