اگر افراد نابغه را ملاقات کرده باشید و یا خودتان هم جزو آنها باشید حتما میدانید که بسیاری از این افراد از فقدان مهارتهای اجتماعی رنج میبرند. این مساله نمیتواند اتفاقی باشد و باید ارتباطی بین نبوغ و کمبود مهارتهای اجتماعی وجود داشته باشد. افراد نابغه و افرادی که به طور غیرمعمولی باهوش هستند معمولا دچار کمبود اعتماد به نفس و مهارتهای اجتماعی هستند اما آیا ارتباطی بین این دو مقوله وجود دارد؟ اگر به مطالعه این مقاله علاقمند شدهاید احتمالا خود شما هم جزو افراد نابغه و باهوشی هستید که در مدرسه منزوی بودهاند چون نمیتوانستند تفکرات سطحی همکلاسیها و سلیقه آنها را در گوش دادن به موسیقی پاپ درک کنند. ما در این مقاله از دیجی رو به کنکاش در مورد این مساله خواهیم پرداخت و ارتباط نبوغ و فقدان مهارتهای اجتماعی را بررسی خواهیم کرد.
مهارتهای اجتماعی و اعتماد به نفس
واضح است که نبوغ مزایای زیادی دارد و افراد نابغه به افرادی که دارای هوش و استعداد متوسط هستند برتری دارند، آنها در تحصیل موفقتر هستند و نمرات بهتری کسب میکنند، شغل خوبی به دست میآورند و میتوانند کارهای پیچیدهای را که برای بقیه بسیار دشوار است به سادگی انجام دهند. اما آیا این نبوغ باعث برتری آنها در زندگی اجتماعی هم میشود؟ تجربه نشان داده است که افراد نابغه نه تنها در مهارتهای اجتماعی صاحب برتری نیستند بلکه به دلیل کمبود این مهارتها در مراحل مختلف زندگی دچار مشکل میشوند. واقعیت این است که نبوغ هیچ کارکردی در زندگی اجتماعی ندارد و حتی باعث گمراه شدن آن نیز میشود. دلایل فقدان مهارتهای اجتماعی در افراد نابغه را میتوان در مواردی خلاصه کرد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
1- افراد نابغه به جای تقویت مهارتهای خود، به دنبال اطلاعات هستند
ما بسیاری از کارها را با تکرار و تجربه میآموزیم و به مهارت تبدیل میکنیم. اگرچه برای سرعت بخشیدن به پیشرفت در این کارها به اطلاعات نیز نیاز داریم اما بدون وقت گذاشتن و تقویت مهارتها نمیتوان به جایی رسید. بیشتر افرادی که فاقد مهارتهای اجتماعی هستند به این شکل به قضیه نگاه نمیکنند و در عوض به دنبال اطلاعاتی جادویی هستند که تمام مشکلاتشان را حل کند، مثلا یک گفتگوی مشخص که همیشه و در هر موقعیتی به کار آید. اما مهارتهای اجتماعی “مهارت” هستند نه الگوها و نظریههای علمی. بنابراین شما با فکر کردن، آنها را کسب نمیکنید بلکه با انجام دادن، یعنی خارج شدن از منزل، ملاقات افراد و گفتگو با آنها این مهارتها را به دست میآورید. شاید چند نوبت اول موفقیت آمیز نباشد اما با تمرین و تکرار مهارت شما تقویت میشود و به یک فرد اجتماعی تبدیل خواهید شد.
2- آنها بیش از حد فکر میکنند
حتما دیدهاید که افراد اجتماعی بدون آن که تلاش کنند اعتماد به نفس بالا دارند و روابط اجتماعی قوی و متعددی را با دیگران برقرار میکنند، واقعیت این است که چنین افرادی معمولا زیاد فکر نمیکنند و حتی شاید احمق باشند! اما افراد نابغه در مورد چیزی که میخواهند بگویند مطمئن نیستند و از این مساله وحشت دارند که دهان خود را باز کنند و احمق به نظر برسند. ظاهرا ما در یک دنیای وارونه زندگی میکنیم، افراد باهوش جرات حرف زدن ندارند چون میترسند نادان به نظر برسند و در عوض افراد کم هوش هرچه دوست دارند به زبان میآورند و محبوب و اجتماعی میشوند!
اما چرا افرادی که به فکر کردن و منطق و دلیل علاقهای ندارند در مهارتهای اجتماعی موفق هستند و در عوض کسانی که لیاقت توجه و محبوبیت را دارند در این کار موفق نمیشوند؟ دلیل این تناقض در آن است که مشارکت در یک گفتگو مشکلی نیست که با فکر کردن حل شود، بلکه هرچه پرانرژیتر باشید و بهتر و خودجوشتر احساس خود را بیان کنید موفقتر خواهید بود. به طور مثال فرض کنید در یک کلاس تئاتر شرکت کردهاید که هیچ متن و نوشتهای ندارید و باید به طور خودجوش روی صحنه اجرا کنید. افرادی که زیاد اهل فکر کردن نیستند هرچیزی را که به ذهنشان خطور میکند به زبان میآورند و اجرا میکنند.
چنین موقعیتی برای افرادی که باهوش و خجالتی هستند یک کابوس است اما برای تقویت مهارتهای اجتماعی ضرورت دارد چون مهارت خودجوش بودن و بیان بدون فکر احساسات را در آنها تقویت میکند. اگر نمیتوانید خودجوش باشید و به چیزهایی که قرار است بگویید فکر نکنید یک راه دیگر برای تقویت مهارت اجتماعی برای شما وجود دارد. شما میتوانید از تواناییهای خود به عنوان یک فرد نابغه کمک بگیرید و گفتگو را با موضوعاتی آغاز کنید که به آنها علاقه دارید. تمام افراد نابغه وقتی بحث مورد علاقه شان در میان باشند به سخنورانی عالی تبدیل میشوند. پس هرگز تصور نکنید که فکر کردن بیش از حد دلیل اصلی ناتوانی شما در برقراری ارتباطات اجتماعی است بلکه از این ویژگی به عنوان یک نقطه مثبت بهره ببرید و موقعیت خود را در جامعه شکل دهید.
3- آنها روحیه خود را تضعیف میکنند
برخی روانشناسان از ذهن انسان به عنوان “ماشین شبیه سازی” یاد میکنند. ذهن ما طوری طراحی شده است که بتواند گذشته را به خاطر آورد و آینده را بر اساس آن شبیه سازی کند تا ما بتوانیم از خطرها نجات پیدا کنیم. اگر شما بتوانید خودتان را پس از سقوط از یک ساختمان ده طبقه در حال مرگ تصور کنید حتما از لبه بام دور میایستید مگر این که واقعا قصد خودکشی داشته باشید! این توانایی شبیه سازی در افراد باهوش و نابغه بسیار قویتر است و آنها را از خطر کردن برحذر میدارد. در واقع وقتی آنها در موقعیتی اجتماعی قرار میگیرند تمام احتمالات پیش رو را تصور و شبیه سازی میکنند و برای جلوگیری از اتفاقات ناخوشایند، خود را درگیر این موقعیتها نمیکنند.
افراد نابغه به کوچکترین اتفاقات بدی که در یک برخورد اجتماعی ممکن است رخ دهد فکر میکنند و این موقعیتها را با جزئیات دقیق تصور میکنند مثلا اگر چنین فردی در یک قرار رمانتیک حاضر شود پس از سلام دادن، سکوتی طولانی حکم فرما میشود چون او به موقعیتی فکر میکند که طرف مقابل جواب منفی داده است و از او به عنوان یک بازنده و موجود ناخوشایند یاد میکند. همه این اتفاقات به دلیل ذهن قوی و خلاق افراد نابغه رخ میدهد چون آنها به بدترین حالت ممکن فکر میکنند و موقعیت را برای خود دشوارتر میکنند و اصولا چرا باید کاری را انجام دهند که ممکن است به شکست منجر شود؟
اما وقتی صحبت از دنیای واقعی میشود چنین تصورات و بدبینیهایی نابود کننده است و آنها را از پیشرفت بازخواهد داشت. افراد نابغه قبل از هرچیزی باید بر خجالتی بودن و اضطراب اجتماعی خود غلبه کنند. خجالت و اضطراب اجتماعی منجر میشود که پیش بینی احتمالات و حوادث بد، در افراد تقویت شود و از شکست برای خود هیولایی بسازند که در عمل وجود ندارد. شکست خوردن در روابط اجتماعی موضوع مهمی نیست افراد عادی حداکثر چند روز به آن فکر میکنند و پس از دو هفته همه چیز را به فراموشی میسپارند. علاوه بر این، یک شکست کوچک بهترین راه برای تقویت مهارتهای اجتماعی است، اگر در یک گفتگو شکست بخورید بسیار بهتر از آن است که از ترس شکست هرگز وارد آن گفتگو نشوید.
4- افراد نابغه نمیتوانند با ترسها و دیگر احساسات خود کنار بیایند
توانایی یک فرد باهوش در داشتن یک منطق قوی است که این منطق قوی، احساسات او را تضعیف میکند. وقی نوبت به سر و کار داشتن با احساسات میرسد بسیاری از افراد نابغه (به ویژه آقایان) سرد و بیروح میشوند و حتی ممکن است احساسات را سرکوب و از آن فرار کنند، به خصوص احساسات منفی مثل ترس، ترس از پذیرفته نشدن، ترس از ارتباط با دیگران و … بسیاری از افراد ترجیح میدهند در تنهایی بمیرند تا این که به ناتوانی خود در کنار آمدن با احساسات اذعان کنند و بدتر از آن، به دنبال کمک باشند.
واقعیت این است که هر کسی میتواند با احساسات بد خود مثل ترس کنار آید اما این کار به تلاش و صرف زمان نیاز دارد. اگر شما هم جزو افرادی هستید که به این کار نیاز دارید نگران اظهار نظر و قضاوت دیگران نباشید و هر کاری را که لازم است انجام دهید. در نهایت پس از تلاش و تمرین کافی میتوانید مهارتهای اجتماعی را در خود تقویت کنید. فراموش نکنید که مهارتهای اجتماعی به هیچ عنوان تابع منطق نیستند و اگر دچار مشکلاتی مثل اضطراب اجتماعی هستید در گام اول باید بر آنها غلبه کنید.
نوشته تجربه نشان میدهد که یعنی این گفته ها پایه و اساس علمی نداره…تجربه کی؟ نویسنده حتما!!! شاید بشه گفت نویسنده ها کمی منزوی تر هستند..اما شما یه سرچ کنید درباره نوابغ میبینید خیلیاشون با وجود مشکلات جسمی یا روحی روانی شدید تو جامعه بودن و ارتباطات خوبی داشتن…..