کشتی بزرگ تایتانیک توانایی جابهجا کردن 2435 مسافر و 900 خدمه را داشت. اگر در هنگام غرق شدن کشتی، قایقهای نجات به طور کامل پر میشدند این امکان وجود داشت تا یک سوم تمام افراد حاضر در کشتی نجات پیدا کنند. با این حال بسیاری از صندلیهای قایقهای نجات هنگام ترک کردن کشتی به طرز غم انگیزی خالی بودند و باعث کشته شدن افرادی گشت که میشد آنها را از غرق شدن در آبهای منجمد کننده آتلانتیک نجات داد.
در ادامه 10 داستان باور نکردنی از نجات یافتگان کشتی تایتانیک را برای شما بازگو میکنیم. با دیجی رو همراه باشید.
چارلز جوفین (Charles Joughin)
چارلز جوفین 30 ساله بود که به عنوان رئیس نانوایان درکشتی تایتانیک مشغول به کار شد و ماهانه 12 پوند نیز درآمد داشت. در نتیجه وی حقوق بسیار خوبی در مقایسه با دیگر خدمه دریافت میکرد. هنگامی که کشتی تایتانیک در ساعت 11 و 40 دقیقه شب 14 آوریل 1912 با کوه یخ برخورد کرد، او در تختخواب خود بود اما خیلی زود دستور داد تا نانواها 50 قرص نان را به قایقهای نجات ارسال کنند.
هنگامی که به عرشه کشتی رسید از او خواسته شد تا با یکی از قایقهای نجات و برای محافظت از زن و بچهها در آن قایق راهی دریا شود اما او قبول نکرد و به اتاق خود بازگشت و خود را با خوردن انواع نوشیدنیها سرگرم کرد. با این حال پس از مدتی دوباره به عرشه بازگشت در حالی که تمام قایقهای نجات رفته بودند. در این زمان او به مسافران و خدمه کمک میکرد تا صندلیها و وسایلی که قابلیت شناوربودن را داشتند به درون آبهای سرد اقیانوس بیندازند.
چارلز ادعا میکند هنگامی که کشتی در حال فرو رفتن در آب بود، با شنا کردن در آبها خود را از کشتی در حال غرق شدن دور کرده است. بسیاری معتقدند که مشروبات الکلی به او کمک کرده است که در هنگام فاجعه آرامش خود را حفظ کند و در برخورد با آب منجمد کننده اقیانوس نیز جلوی ضعف بدن او را گرفته است. در حالی که بسیاری از افراد غالباً در طی چند دقیقه پس از وارد شدن به آب جان خود را از دست دادند، طبق گزارشها جوفین دو ساعت را در تاریکی شنا میکند و سپس خود را از یک قایق نجات واژگون شده بالا میکشد. سرانجام او توسط کشتی کارپاتیا نجات یافت.
چارلز هربرت لایتولر (Charles Herbert Lightoller)
افسر دوم چارلز هربرت لایتولر از ساعت 6 بعد از ظهر تا 10 شبی که حادثه اتفاق افتاد در حال انجام وظیفه بود. او قبل از این که پست خود را رها کند به دیگر افسران گفته بود که مراقب یخهای سطح آب باشند و هر گونه مشاهدهای را به ملوانها گزارش دهند و این مورد را دهان به دهان به گوش دیگر افسران نیز برسانند.
او پس از خوابیدن در کابین خود در ساعت 11:40 به واسطه لرزش شدیدی از خواب بیدار شد و با لباس خواب خود به سمت عرشه رفت. او پس از گفتگو با افسر سوم هربرت پیتمن که او نیز از لرزه و صدا شوکه شده بود، نتیجه گرفتند که کشتی باید با چیزی درون آب برخورد کرده باشد. لایتولر برای پوشیدن لباس رسمی سریع به کابین خود بازگشت و به دلیل تجربه خود و شنیدن داستانهای دیگری در زمینه غرق شدن کشتیها، خیلی زود کاپیتان ادوارد جی اسمیت را متقاعد کرد که قایقهای نجات را به آب بیندازد. وی سپس به زنان و کودکان برای سوار شدن به قایقها یاری رساند و حتی از اسلحه خالی برای تهدید گروهی از مردان که سعی داشتند یکی از قایقهای نجات را تصاحب کنند استفاده کرد.
همچنین افسر ویلد اولد به لایتولر دستور داده تا سوار یکی از قایقهای نجات شده و خود را نجات دهد اما او امتناع کرد و بر روی عرشه به دیگران کمک میکرد. با این حال هنگامی که آب به عرشه کشتی تایتانیک رسید او به درون آب شیرجه زد تمام تلاش خود را به کار بست تا شنا کند اما او به وسیله نیرویی که در اطراف کشتی در حال غرق شدن به وجود میآید به درون آب کشیده شد. خوشبختانه انفجار یکی از دیگهای بخار در درون آب باعث شد تا لایتولر بار دیگر به سطح آب بازگردد و خود را به یکی از اجسام شناور بر روی آب رساند. با این حال او یک بار دیگر نیز از مرگ نجات پیدا کرد و آن هنگامی بود که یکی از دودکشهای تایتانیک شکسته شد و به درون آب سقوط کرد. در این حادثه دودکش عظیم تایتانیک با فاصله نه چندان زیادی از او به سطح آب برخورد کرد و به درون اقیانوس فرو رفت. پس از آن او خود را به یکی از قایقهای نجات رساند و هنگامی که کشتی کارپاتیا برای نجات بازماندگان رسید، لایتولر تا هنگامی که تمامی بازماندگان سوار کشتی نشدند وارد کشتی نشد و بدین صورت او به یکی از آخرین نجات یافتگان کشتی تایتانیک تبدیل شد.
ریچارد ویلیامز نوریس (Richard Williams Norris)
ریچارد ویلیامز نوریس، که یک تنیسباز حرفهای از ژنو سوئیس بود، در کشتی تایتانیک به همراه پدرش چارلز دوان ویلیامز در حال مسافرت بود. ریچارد قصد داشت قبل از تحصیل در دانشگاه هاروارد در یک مسابقه تنیس در آمریکا شرکت کند. پس از برخورد تایتانیک با کوه یخ آن دو هیچ تلاشی برای فرار از کشتی نکردند و در عوض به سالن تربیت بدنی رفتند و با مربی و دیگر مسافران مشغول صحبت شدند.
وقتی کشتی به درون اقیانوس فرو رفت، هم ریچارد و هم پدرش مجبور شدند برای زندگی خود شنا کنند. به طرز غم انگیر و حیرتآوری در حالی که این ستاره تنیس پدرش و دیگران را در آب و در حال تلاش برای نجات جان خود تماشا میکرد، یکی از دودکشهای کشتی بر روی آنها سقوط کرد. موج آب بوجود آمده از سقوط دودکش باعث شد تا ریچارد به سمت سطح آب پرتاب شده و سرانجام توسط یکی از قایقهای نجات، نجات یابد. با این که آسیب شدیدی به پای او وارد شده بود، او در مسابقات مختلفی در آمریکا مقام آورد و توانست مدال طلا را در المپیک 1924 به دست آورد.
هارول براید (Harold Bride)
هارول براید مهندس ارتباطات بیسیم در کشتی تایتانیک بود و به عنوان دستیار جک فیلیپس کار میکرد. هر دوی آنها مسئولیت ارسال و دریافت پیامها با استفاده از سیستم رادیویی تلگراف مارکونی را بر عهده داشتند. این دو نفر علاوه بر ارائه هشدارهایی درمورد کوههای یخ شناور به کاپیتان ادوارد جی اسمیت در طول روز، وظیفه ارسال پیامهای مسافران را نیز بر عهده داشتند.
هنگامی که کشتی به کوه یخ برخورد کرد، کاپیتان به آنها دستور داد تا پیامهای کمک را ارسال کنند. در ابتدا هر دوی آنها موضوع را خیلی جدی نگرفتند اما پس از مدت کوتاهی متوجه وخامت اوضاع شدند. در آن ساعات هنگامی که فیلیپس به صورت مکرر پیامهای کمک را به کشتیهای دور و نزدیک ارسال میکرد، براید نیز در کنار کاپیتان اسمیت راههای مختلف برای نجات جان سرنشینان را بررسی میکردند.
هنگامی که کشتی شروع به غرق شدن کرد، کاپیتان اسمیت آنها را از پستهایشان مرخص کرد اما هر دوی آنها خواستند که تا آخرین لحظه سر پست خود بمانند. هنگامی که آب وارد دفتر کارشان شد، براید بیرون رفت تا به خدمه و مسافران کمک کند و فیلیپس نیز پشت سر هم پیغامهای کمک را به کشتیهای اطراف ارسال میکرد به این امید که پیغامها به کشتیها برسد و برای نجات آنها سر برسند. براید با کمک دیگر مردان سعی داشتند آب را از روی عرشه خالی کنند اما این کار نیز فایده نداشت و اوضاع وخیمتر از این حرفها بود. هنگامی که کشتی به دورن آب فرو میرفت او به سختی خود را به یکی از قایقهای نجات رساند و تا زمان نجات یافتن به وسیله کشتی کارپاتیا در آنجا ماند. علیرغم آسیب شدیدی که متحمل شده بود، او در کشتی کارپاتیا به مسئولین بخش ارتباطات کمک کرد و پیغامهای شخصی بسیاری از نجات یافتگان را ارسال کرد.
جورج بیوکمپ (George Beauchamp)
جورج به اندازهای خوش شانس بوده که از دو فاجعه بزرگ دریایی تاریخ جان سالم به در برده است و این دو حادثه غرق شدن کشتیهای لوسیتانیا و تایتانیک بوده است. او به عنوان آتش نشان و مسئول ایمنی در کشتی تایتانیک کار میکرده است. هنگام غرق شدن کشتی از او خواسته شد تا به همراه یکی از قایقهای نجات وارد آبهای اقیانوس شود و با پارو زدن تا جایی که ممکن است از کشتی دور شوند تا در هنگام غرق شدن کشتی به درون آب کشیده نشوند. او نیز پس از پذیرفتن تا جایی که توان داشت پارو زد و قایق نجات را از محل غرق شدن کشتی دور کرد. او همچنین از غرق شدن کشتی لوسیتانیا در طول جنگ جهانی دوم نجات یافته بود. البته پس از این وقایع او باز هم ادامه عمر خود را در یک کشتی کوچک بر روی اقیانوسها کار کرد.
الا وایت (Ella White)
الا وایت یکی از مسافرین بخش درجه یک کشتی تایتانیک بود که به همراه خدمتکارانش به نامهای آملیا بیست و سانته رینگینی و با همراهی ماری گریس یانگ در شربوگ فرانسه سوار بر کشتی تایتانیک شده بود. علیرغم امکانات استثنایی موجود برای او در بخش درجه یک کشتی، الا در تمام طول سفر در اتاقش به همراه ماری مانده بود و تنها بعد از برخورد کشتی با کوه یخ از اتاقش خارج میشود.
خیلی زود بعد از برخورد کشتی با کوه یخ، او با خدمتکار خود وارد یکی از کشتیهای نجات میشوند و با وجود بودن یکی از ملوانان در قایق نجات آنها، عصای باتری دار الا در طول نجات آنها و رسیدن به یک منزل امن به آنها کمک شایانی کرد؛ عصایی که الا در واقع از آن برای حفط تعادل خود استفاده میکرد. عصای چراغ دار او کمک کرد تا بتوانند با بالا گرفتن آن در طول شب مکان خود را به گروه نجات اطلاع داده و بتوانند چند تن دیگر را نیز از آبهای سرد اقیانوس نجات دهند. شاید آن عصا امروزه کسی را تحت تاثیر قرار ندهد اما در آن زمان و در سال 1912 جزء فناوریهای روز دنیا بوده است!
روت بکر (Ruth Becker)
روت بکر تنها 12 سال داشت که سوار تایتانیک شد و این موضوع او را به یکی از جوانترین سرنشینان و نجاتیافتگان این کشتی تبدیل کرده است. او به همراه مادرش نلی و برادرش ریچارد که بیمار شده بود و همچنین خواهر کوچکترش در حال مسافرت بودند. به آنها توصیه شده بود تا برای افزایش شانس زنده ماندن ریچارد و برای معالجه پزشکی به بندر بنتون میشیگان سفر كنند. با این حال پدر او آلن الیور بکر در زادگاه خود در هندوستان هند بود و قصد داشت در آینده نزدیک به آنها بپیوندد.
در حالی که خانواده بکر محو زیبایی کشتی شده بودند با برخورد کشتی به کوه یخ و خبر غرق شدن کشتی وحشت بر آنها غلبه کرد. مادر روت و دو فرزند خردسالش وارد یکی از کشتیهای نجات شدند اما جایی برای روت نبود و پس از راهی شدن مادرش او را سوار قایق نجات بعدی کردند. به دلیل عجله خدمه کشتی هنگام پایین بردن قایق آنها، قایق نجات بعدی به پایین سقوط کرد که خوشبختانه قبل از سقوط بر روی آنها یکی از سرنشینان طناب قایق را برید و توانستند خود را نجات دهند. سرانجام روت توسط کشتی کارپاتیا نجات یافت و پس از تحمل ساعاتی پر استرس دوباره به مادر، خواهر و برادر خود پیوست.
ادوارد و اتل بین (Edward and Ethel Beane)
به دنبال برخورد کشتی تایتانیک با کوه یخ، زنان و کودکان را برای فرار از کشتی در حال غرق شدن به داخل قایقهای نجات همراهی کردند. همسران با اکراه از شوهران خود دور میشدند و فرزندان مجبور میشدند تا از پدران خود خداحافظی کنند، خداحافظیای که به احتمال بسیار زیاد دیداری دوباره در پی نداشت. با این حال، ادوارد و اتیل بین موفق شدند تا در یکی از بدترین بلایای دریایی تاریخ زنده بمانند. این زن و شوهر در حال گذراندن ماه عسل خود در کشتی تایتانیک بودند، اما دوران خوش آنها در کشتی هنگامی که اتل مجبور شد شوهر خود را در کشتی بگذارد و وارد یکی از قایقهای نجات شود، از هم پاشید. مانند بسیاری از مردان روی عرشه، ادوارد نیز چارهای جز پرش به درون آبهای منجمد کننده دریا نداشت و او در اقیانوس سرد یخی شنا کرد تا اینکه خوشبختانه توانست وارد یکی از قایقهای نجات شود. با این حال بسیاری از مردان آنقدر خوش شانس نبودند و به طرز غم انگیزی تسلیم و در اقیانوس غرق شدند. پس از نجات یافتن, آن دو توانستند یکدیگر را در کشتی کارپاتیا بار دیگر ملاقات کنند.
نجات یافتگان یتیم حادثه تایتانیک
هنگامی که به زنان و فرزندان دستور داده شده بود تا وارد قایقهای نجات شوند، پدری دو پسر خردسال خود را درون آخرین قایق نجاتی که راهی آب میشد قرار داد و پس از آن هرگز نتوانست آنها را دوباره ببیند. مری کلی 22 ساله ایرلندی مراقب کودکان بود و سعی میکرد با آواز خواندن آنها را آرام کند.
هنگامی که آن دو پسر بچه فرانسوی پس از نجات توسط کشتی کارپاتیا به نیویورک رسیدند، هویت آنها ناشناخته بود. روزنامههای مختلف داستانهایی درباره این دو پسر بچه یتیم منتشر کردند تا از هر خانوادهای که در کشور فرانسه یا دیگر کشورها ممکن است آنها را بشناسد برای تحویل گرفتنشان مراجعه کرده یا پیغامی ارسال کنند. مطبوعات از آنها به عنوان “فرزندان بی پدر و مادر تایتانیک” یاد میکردند. خیلی زود مارسل نواتاتیل به عنوان مادر میشل سه ساله و ادموند راجر دو ساله ظاهر شد و به نظر میرسد پدر آنها میشل ناواتریل فرزندان خود را از جنوب فرانسه ربوده بود تا همراه خود به آمریکا ببرد. در حالی که وی در حادثه غرق شدن کشتی جان خود را از دست داد، پسران به همراه مادرشان به فرانسه بازگشتند.
ویلیام کارتر (William Carter)
خانواده کارتر به عنوان مسافران درجه یک سوار کشتی تایتانیک شدند و پس از سفر به اروپا در حال بازگشت به شهر خود بودند. در واقع آنها به همراه سگ خانگی خود و همچنین خدمتگزارانشان با نامهای الكساندر كیرنس و آگوستا سرلهپلا سفر میكردند. هنگامی که زنان و کودکان در شب غرق شدن کشتی به قایقهای نجات پناه میآورند، یکی از افسران به دلیل سن ویلیام یازده ساله مانع از سوار شدن او به قایق نجات شد و به او گفته شد افراد با سن کمتر در اولویت هستند.
طبق گفته لوسیل، مادر ویلیام که مایل به ترک فرزند خردسال خود در کشتی در حال غرق شدن نبود، کلاه خود را بر سر ویلیام قرار میدهد تا او را به عنوان دختر وارد قایق نجات کند و جانش را نجات دهد. ویلیام با مادر و خواهران خود از کشتی در حال غرق شدن گریختند و او توانست تا سن 84 سالگی زندگی کند.