در دنیای پرهیاهوی امروز، بسیاری از ما لحظاتی را تجربه کردهایم که پس از یک مهمانی یا ملاقات اجتماعی، دچار هجوم افکار مزاحم میشویم. این که آیا حرفی که زدهایم مناسب بوده یا نه؟ آیا کسی از جوکی که تعریف کردهایم، ناراحت شده است؟ یا آیا دیگران از حضور ما لذت بردهاند؟ تحقیقات جدید در دانشگاه نورثوسترن (Northwestern University) به این پرسشها پرداخته و پرده از ارتباط شگفتانگیز میان مغز انسان و تکامل تواناییهای شناختی اجتماعی آن برداشته است. این مطالعات به ما نشان میدهد که چگونه بخشهای جدیدتر مغز، با یک بخش کهنتر و به ظاهر سادهتر به نام آمیگدالا (Amygdala) در ارتباط دائم هستند و این ارتباط چگونه میتواند بر احساسات و تعاملات اجتماعی ما اثر بگذارد. با ما در دیجی رو همراه باشید.
تکامل تواناییهای شناخت اجتماعی
مغز انسان از بخشهای مختلفی تشکیل شده است که هر یک نقش خاصی در درک محیط، احساسات و رفتارهای اجتماعی ایفا میکنند. در این میان، شبکه شناخت اجتماعی (Social Cognitive Network) نقشی کلیدی در تعاملات اجتماعی دارد. این شبکه از بخشهای تکامل یافتهای از مغز تشکیل شده که در انسان نسبت به دیگر گونههای حیوانی پیشرفتهتر است. تحقیقات اخیر نشان داده که این شبکه در ارتباط دائمی با آمیگدالا قرار دارد، بخشی از مغز که به “مغز مارمولکی” نیز معروف است.
آمیگدالا معمولاً با پردازش ترس و تشخیص تهدید شناخته میشود. به عنوان مثال، واکنش فیزیکی و احساسی شما هنگام دیدن یک مار، مانند تپش قلب و تعریق کف دستها، نتیجه فعالیت آمیگدالا یا مغز مارمولکی است. اما این تنها نقش آمیگدالا نیست. آمیگدالا همچنین در رفتارهای اجتماعی مانند نگهداری از فرزندان، همسریابی، پرخاشگری و مدیریت سلسله مراتب اجتماعی نقش دارد.
ارتباط میان آمیگدالا و شبکه شناخت اجتماعی
مطالعه جدید دانشگاه نورثوسترن که در تاریخ 22 نوامبر در مجله Science Advances منتشر شد، برای اولین بار نشان داد که یک هسته خاص در آمیگدالا به نام هسته میانی (Medial Nucleus) با بخشهای تکامل یافته شبکه شناخت اجتماعی ارتباط دارد. این ارتباط به شبکه شناخت اجتماعی اجازه میدهد که از توانایی آمیگدالا در پردازش محتواهای احساسی استفاده کند و به این ترتیب نقش آن در درک احساسات و افکار دیگران تقویت شود.
روشهای تصویربرداری پیشرفته؛ کلید کشفهای جدید
برای شناسایی دقیق این ارتباطات، محققان از تکنیک تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI) استفاده کردند. این روش غیرتهاجمی امکان مشاهده فعالیت مغز را از طریق اندازهگیری تغییرات سطح اکسیژن خون فراهم میکند. با استفاده از دادههای به دست آمده از پروژهای به نام مجموعه داده صحنههای طبیعی (Natural Scenes Dataset)، محققان توانستند با دقت بیسابقهای جزئیات شبکه شناخت اجتماعی را مشاهده کنند.
دانیسیا ادموندز (Donnisa Edmonds)، یکی از نویسندگان این مطالعه و دانشجوی دکتری علوم اعصاب در آزمایشگاه رودریگو براگا (Rodrigo Braga)، توضیح داد که این تصاویر با وضوح بالا به محققان این امکان را داد تا مناطقی از مغز را شناسایی کنند که پیشتر در اسکنهای با وضوح پایینتر قابل مشاهده نبودند. نتایج مطالعه حتی تا دو بار در هر شرکت کننده تکرارپذیر بوده، که این امر نشان دهنده اعتبار بالای یافتهها است.
پیامدهای درمانی برای اضطراب و افسردگی
اضطراب و افسردگی اغلب با فعالیت بیش از حد آمیگدالا همراه هستند، که میتواند منجر به واکنشهای احساسی شدید و ناتوانی در تنظیم احساسات شود. در حال حاضر، یکی از گزینههای درمانی برای این شرایط، تحریک عمیق مغز (Deep Brain Stimulation) است که نیازمند یک عمل جراحی تهاجمی برای دسترسی به آمیگدالا است. اما یافتههای جدید این امکان را فراهم میکند که با استفاده از تحریک مغناطیسی ترانسکرانیال (TMS)، که روش کمتهاجمیتری است، مناطق نزدیک به جمجمه را که با آمیگدالا مرتبط هستند، هدف قرار داد.
ادموندز توضیح میدهد:
با توجه به این که آمیگدالا با سایر مناطق مغز مرتبط است، به ویژه مناطقی که نزدیک به جمجمه هستند، میتوان این مناطق را به جای خود آمیگدالا هدف قرار داد. این رویکرد میتواند اثربخشی درمان با TMS را بهبود ببخشد.
نتیجهگیری
این مطالعه نه تنها به ما کمک میکند تا بهتر بفهمیم چگونه مغز انسان تواناییهای پیچیدهای برای درک احساسات و افکار دیگران ایجاد کرده است، بلکه میتواند در آینده راهگشای درمانهای نوین برای اختلالات روانی مانند اضطراب و افسردگی باشد. ارتباط دائمی میان آمیگدالا و شبکه شناخت اجتماعی به ما نشان میدهد که چگونه بخشی از مغز، که اغلب به عنوان «اولیه» و «غریزی» شناخته میشود، میتواند نقشی حیاتی در رفتارهای اجتماعی و فرآیندهای شناختی پیچیده ما انسانها ایفا کند. این یافتهها نه تنها از دیدگاه علمی شگفتانگیز هستند، بلکه میتوانند امیدبخش پیشرفتهایی در علم پزشکی باشند که زندگی بسیاری از افراد را تغییر دهند.