کمی بیش از یک قرن پیش، خون آشام های واقعی در مزارع خانوادگی نیوانگلند و اطراف آن تحت تعقیب قرار میگرفتند. در واقع زمانی که تعدادی از اعضای یک خانواده به طرز مشکوکی از دنیا میرفتند این تصور به وجود میآمد که خون آشامهای واقعی در بین آنها وجود دارد و برای حفاظت از سایرین، افرادی مامور به شکار و نابود کردن خون آشامها میشدند. این شکارچیان خون آشام رسوم خاص و عجیبی داشتند مثلا برای جلوگیری از زنده شدن مجدد مظنونین، قلب آنها را از سینه خارج میکردند و آتش میزدند. با وجود این که اجساد مجددا دفن میشدند اما دانشمندان عصر مدرن به دنبال کشف راز خون آشام های واقعی بودند، خون آشامهایی که منبع الهام داستانهایی مثل دراکولا شدند و به فیلمها و سریالهای محبوب امروزی در هالیوود رونق بخشیدند.
خون آشام های واقعی
اولین داستان مربوط به خون آشامهای واقعی از اروپای شرقی آغاز شد و در قرن هجدهم به دنیای غرب از جمله فرانسه و انگلستان رسید. کمی بعد مردم مناطق شهری نیوانگلند در ایالات متحده دچار وحشتی عمیق نسبت به خون آشامها شدند و این وحشت در اواخر قرن نوزدهم و در منطقه رودآیلند به اوج خود رسید. در این منطقه، وحشت از خون آشامهای واقعی زمانی به وجود میآمد که فردی (عمدتا بر اثر بیماریهای واگیردار) از دنیا میرفت. سل یک بیماری شایع در نیوانگلند بود و این بیماری به از شهری به شهر یگر شیوع پیدا میکرد و باعث مرگ افراد زیادی میشد.
مردمی که از وجود میکروبهای بیماریزا آگاه نبودند تصور میکردند فرد مرده قرار است دوباره زنده شود و از خون افراد خانواده تغذیه کند. در نتیجه با کارهای عجیبی مثل نبش قبر، فرو کردن سیخ در بدن مرده، جدا کردن سر و سوزاندن بدن تلاش میکردند تا از این واقعه جلوگیری کنند. البته برخی مواقع شکارچیان خون آشام با باز کردن گورهای مردگان ناامید نمیشدند چون نشانههایی از ورم و خونریزی در قسمتهای بدن مردگان مشاهده میکردند طوری که گویی از مهمانیهای شبانه بازگشتهاند. در این میان در کشورهای مختلف اروپایی و شرق آمریکا نامهایی از افراد مختلف به ثبت رسیده است که از آنها تحت عنوان خون آشامهای واقعی دنیای مدرن یاد میشود.
پیتر پلوگوویتز Peter Plogojowitz
پیتر پلوگوویتز یک روستایی اهل صربستان بود که به خون آشامی متهم شد و شکارچیان خون آشام چند هفته پس از مرگ وی در سال 1725، او را نبش قبر کرده و سیخی چوبی در قلب جسد وی فرو کردند. پل باربر نویسنده کتاب “خون آشامها، تشییع و مرگ” از پیتر پلوگوویتز به عنوان خون آشام واقعی اروپا یاد میکند چون پس نبش قبر نشانههای بسیاری درباره خون آشام بودن وی پیدا شد. پیتر اولین کسی بود که در روستای محل زندگی خود بر اثر بیماری درگذشت و به دنبال آن افرادی دیگری از دنیا رفتند. گفته میشد که پیتر افراد زنده را شب هنگام دنبال میکرده و به آنها حمله میکرده است. در اتفاقی ترسناکتر، پزشکان محلی جسد پیتر پلوگوویتز را تشریح کردند و نشانههای خون آشام بودن او را به این شکل تشریح کردند:
“من کوچکترین بویی که نشانه مرگ و فساد باشد از جسد وی حس نکردم. جسد او کاملا سالم بود.” پزشک دیگری مینویسد: “مو و ریش او رو روی صورتش رشد کرده بود، پوست تیره او کنار زده شده بود و پوست سفیدی از زیر آن بیرون آمده بود. من بدون این که شگفت زده شوم مقداری خون تازه در دهان وی مشاهده کردم.”
آرنولد پائول Arnold Paole
در اوایل قرن هجدهم یک روستایی صرب به نام آرنولد پائول از گاری علوفه سقوط کرد و بر اثر شکستن استخوان گردن از دنیا رفت. پس از مرگ چندین نفر در دهکده، شکارچیان خون آشام سراغ قبر آرنولد پائول رفتند و علاوه بر او، چندین تن از قربانیان احتمالی را نیز نبش قبر کردند. ارتش اتریش که در آن زمان کنترل این منطقه را در دست داشت در مورد مرگهای مشکوک تحقیقاتی را انجام داد و نتایج این تحقیقات را منتشر کرد. به این ترتیب خبر خون آشام بودن پائول نه تنها در شرق اروپا بلکه در غرب و دنیای جدید هم گسترش پیدا کرد.
نلی وان Nellie Vaughn
نلی وان دختری 19 ساله بود که در سال 1889 در گرینویچ غربی در رودآیلند از دنیا رفت و همان جا به خاک سپرده شد. نلی را میتوان معروفترین خون آشام آن دوران و حتی امروز نامید چون خبر نبش قبر او توسط روزنامههای بین المللی پوشش داده شد. از آن زمان تاکنون قبر نلی وان بارها مورد بازدید قرار گرفته، تخریب شده و حتی سنگ قبر وی شکسته شده است. اما مایکل بل فرهنگ شناس و خون آشام شناس معروف در کتاب “غذا برای مرده” شواهدی را ارائه کرده است که نشان میدهد مورد نلی وان یک خطای هویتی بوده است و همعصران وی هرگز او را متهم به خون آشامی نکردند و قبر وی نیز هرگز باز نشد. در واقع کسی که با نلی وان اشتباه گرفته میشود مرسی براون است، فردی که تقریبا در همان زمان و در همان سن از دنیا رفت.
فردریک رنسام Frederick Ransom
فردریک رنسام یک دانسجوی کالج و از خانواده ای محترم در وودستاک ورمونت بود که در سال 1817 بر اثر سل درگذشت. این فرد شاید اولین نمونه از قشر تحصیل کرده باشد که وحشت از خون آشامهای واقعی دامنگیر وی شد. قبر پدر رنسام برای نجات اعضای خانواده گشوده شد و قلب جسد روی یک سندان آهنگری سوزانده شد. اما برادر نجات یافته فردریک، دنیل رنسام بعدها نوشت: “این کارها باعث نجات خانواده نشد و پس از آن مادر، خواهر و برادرم از دنیا رفتند. به نظر میرسید سل در خانواده ما ذاتی است و من هم قرار بود تا قبل از سی سالگی بمیرم.” اما خوشبختانه حدس دنیل رنسام درست نبود و او در هشتاد سالگی این خاطرات را به ثبت رساند.
کودک بریستو کانگدون Bristoe Congdon’s child
مرد سیاهپوستی به نام بریستو کانگدون و تعدادی از فرزندان وی در قرن نوزدهم در رودآیلند بر اثر بیماری سل از دنیا رفتند. در یکی از منابع نوشته شده است که طبق حکم دستگاه قضایی جسد یکی از فرزندان نبش قبر شد و اعضای حیاتی آن سوزانده شد چون تصور میشد که این کودک خون آشام بوده و باعث مرگ سایر اعضای خانواده شده است. هنوز دقیقا مشخص نیست که خانواده کانگدون آفریقایی- آمریکایی بودهاند و یا جزو بومیان امریکای شمالی شمرده میشدند. طبق اعلام مایکل بل فرهنگ شناس معروف، این اولین باری بود که سنتهای ضدخون آشامی مرزهای نژادی را در نوردید.
آنی دنت Annie Dennett
آنی دنت در 21 سالگی بر اثر سل در منطقه شهری نیوهمپشایر از دنیا رفت. در سپتامبر 1810 انوچ هایس پلیس، یک کشیش داوطلب از ورمونت در مراسم نبش قبر آنی دنت شرکت کرد. خانواده دنت این مراسم را برای نجات پدر آنی که از سل رنج میبرد برگزار کرده بودند. پلیس در خاطرات خود از این نبش قبر مینویسد و از شرکت مقامات مهم شهر نیوهمپشایر در مراسم خبر میدهد. او در خاطرات خود نوشته است: “آنها با تشریفات جدی قبر را باز کردند، کشیش جوانی به نام آدام جسد را معاینه کرد و چیزی که مشاهده شد مورد انتظار آنها نبود. در واقع به جز مقداری استخوان چیزی از جسد باقی نمانده بود.”