انگار همین دیروز بود که پاییز با ابهت و با شکوه از راه رسید و با غرش رعد و ریزش باران آمدنش را به همگان اعلام کرد. اما طبق رسم روزگار سرانجام پاییز 97 هم نفسهای آخرش را کشید و زمستان با نهنه سرما در شب یلدا با سوغاتی سرما قدم در خانهها گذاشت.
آری باز هم روزها و شبها سپری شدند تا به امشب برسیم. بلندترین شب سال، همان یلدای معروف، شب باستانی که سالیان سال است در میان ما ایرانیان همچنان با شکوه و پابرچاست. اما اگر خوب بنگریم در میابیم که از آن همه سنت و آیین نکو فقط ظاهری به جای مانده است و بس. دیگر از آن همه شور و گرمای شب نشینی جز نامی نمانده، درست است که همه در تکاپوی خرید شب یلدا هستند، یکی هندوانه میخرد و دیگری آجیل، و وقتی بساط شب یلدا چیده میشود همه کنار سفره مینشینند، اما چه بسیار از هم دورند. یکی غرق تماشای تلویزیون و کنترل به دست از این کانال به آن کانال، دیگری چنان غرق دنیای مجازی که سرمای تنهایش بر دیگران نیز اثر گذاشته و آزار دهنده است. آن دیگری با گوشی سرگرم و کناریش با تبلت. به راستی این چگونه شب یلدایی است؟ چه جمع شدنی و چه مهمانی؟! همه دور هم هستند و دور از هم!
برای لحظاتی بیایید از دنیای مجازی و تکنولوژی کمی دور شویم. بیایید به همان زمانی برگردیم که داستانهایش را شنیدهایم، همان دورانی که همه دور یک فانوس به سان پروانههایی گرد هم می آمدند و گرمای وجودشان سردی بلندترین شب سال، شب یلدا را دلپذیرتر میکرد. بیایید ما و شما تصمیم بگیریم امشب را برای لحظاتی هر چند کوتاه در کنار خانواده حضوری فیزیکی، جسمانی و عاطفی داشته باشیم. بیایید به گذشتهها سفری کنیم و چون آن زمان، از فرا رسیدن شب چله غرق شادی شویم، چرا که یلدا بهانهایست برای با هم بودن و ماندن.
وجودتان گرم، سرما از قلبتان دور، بلندترین شب سال، شب یلدا و آغاز زمستان بر شما مبارک.
خانواده دیجیرو