جاودانگی انسان‌ ها به زودی محقق خواهد شد!

بعد چجوری میتونن روح رو نگه دارن؟اخه زنده بودن با وسایل مصنوعی ک نشد جاودانه بودن یکاری باید بکنن ک همین بدن تا قیامت زنده باشه ن صد سال و دوقرن و اینا!

چندسالته الان

واقعا جالب بود از نظر من واقعا تو 40 سال اینده انسان حده عقل میتونه عمرشو به 300یا بالاتر افزایش بده چه شود

کافیه فیلم هايي رو که میبینیم باور کنیم. چیز هایی ک برای گذشتگان غیر ممکن بوده تو زمان ما ممکن و بیشتر هم شده اینده روشن نیست ولی پیشرفتش قطعیه

ای بیخود دلتون صابون نزنین ما از خاکیم و به خاک باز میگردیم مرگ قانون طبیعته و هیچکس نمیتونه قانون خدارو بهم بزنه

مرگ یه توهمه

این مطالب تا حد بسیار زیادی صحت نداره چون انسان به هیچ وجه نمیتونه جلوی مرگ رو بگیره واین کار افرادی که به اصطلاح خودشون رو با پول آمریکا و اسرائیل و کشور های دیگر دانشمند خوندن و هیچ اطلاعاتی درباره جهان پس از مرگ ندارن میخوان خدارو تکذیب کنند و حالا به عرض محال بگیم انسان به وسیله مغز تخیلی و مکانیکی
که اون هم در حدد99 درصد تخیلی است اون یه درصد هم به شرط شانس .
حالااا بگیم نمردیم اما هیچ وقت احتمال جاودانگی نیست طبق نظر دانشمندان و پراکندگی اجرام آسمونی که مثل این شهاب سنگ و میلیارد ها دیگه عزیزان دل شک نکنید نابود میشیم.
برید قرآن رو ببینید چیا گفته که هر دانشمندی که به درجه بسیار بسیار بسیار کوچکی ازعلم خدا رو بلد باشه داره مسلمان میشه روز قیامت شک نکنید واقعیت داره .

اینها هم همش کار دشمنان امام عصر (عج )
است که میخوان مردم رو از راه حق گمراه کنند.

اینا فعلا تو کرونا گیرن. چطور میتونن عمر جاودانه به ما بدن؟؟؟ شاید ۲۰۰ ۳۰۰ سال دیگه این عمر جاودانه رخ بده ولی حالا حالاها نه ???

من یه سوال دارم زیست تعویضی یا همان منجمد کردن بدن حرکت اندام های بدن را به مرور زمان انقدر کاهش میدهد که مثلا ضربان قلب بجای اینکه هر دقیقه 60 بار بتپه سالی یک بار یک دفعه میتپه! 1)این که نشد منجمد کامل در ثانی تا اونجایی که من اطلاع دارم این روش بخاطر بیماری های ناعلاج هستش یعنی مثلا یه بچه یه بیماری میگیره که درمان اون تو اون زمان غیر ممکن هست . در این صورت پدر مادر دو راه دارند یا باید با فرزندشان مدت زمان محدودی بمون یا اینکه اون رو منجمد کنن تا کی که این بیماری علاج پیدا کنه و در این صورت اون رو از حالت منجمد در میارن و درمانش میکنن فقط دیگه اونو کلا از مامان باباش میگیرن. خب طبیعتاَ معلوم نیست تا اون موقع سر مامان باباش چ بیاد و در ثانی کلا مامان باباش اجازه ی حتی دیدن اون رو ندارن!!2) خب اینکه طرف منجمد شه که نشد زندگی جاودانه ! زندگی یعنی اینکه راه بری حرف بزنی ! در غیر اینصورت انگار که مردی فقط بجای اینکه تو قبر باشی تو یه محفظه ی شیشه ای سرد هستی همین ! هیچ فرقی با مرگ نداره . در ضمن نیازی نیست که مغز رو از بدن در آردو تو یه بدن ممکانیکی قرار داد که ! یا اون رو منجمد کرد . جاودانگی یعنی نمردن اما عروس دریایی ها جاودانه زنگی نمیکن عروس دریایی ها از مرگشون جلوگیری میکنن . یعنی زندگیشون رو مثل نوار فیلم عقب جلو میکنن و تکرار میکنن . نیازی به تکنولوزی وحشتناک نیست بجای اینکه مغز رو در بیاری و تو یه بدن مکانیکی بذاری با وارد کردن دی .ان . ای پروتین عروس دریایی به بدن انسان بدون اینکه اون رو تو یه بدن مکانیکی قرار بدی . تو همین بدن میتونی زندگی کنی!!! طبیعت ههر چیزی داره حتی چراغ های رنگی تو بدن موجودات مختلف و حتی رقص نور !!!!!

علم ثابت کرده هر کاری بگی از دستش بر میاد
ما هیچ محدودیتی نداریم تا وقتی که باور داشته باشیم!
به شخصه فعلا تلاش میکنم زندگی سالمی داشته باشم تا عمرم بیشتر بشه اما وقتی تکنولوژیش بیاد از اولین افرادی میشم که کل زندگیشو میفروشه و میره عمرشو افزایش میده!
حتی اگر روزی ثروتمند شدم حتما در این راه بودجه های هنگفتی خواهم داد…

اخه مگه میشه ادم جاودانه بشه؟؟؟ انسان روح داره مگه میشه روح و با دستگاه و منجمد کردن و این چیزا بسازن یا از اون دنیا برگردونن…واقعا برای کسایی که میگن روح وجود نداره و خدا نیست و این مزخرفات متاسفم.. یکم با خودتون فکر کنین ما یه ماشین یا کوچیک تر از اون یه دوچرخه بخوایم بسازیم باید کلی کار انجام بدیم مثلا چرخ درست کنیم .. زین خوب بخریم…رکاب… فرمون و غیره… حالاااا این دنیا به این بزرررررگی یعنی همش اتفاقی درست شده؟؟؟ چندتا چیز باهم بخورد کردن و یه نوری درست شده و این دنیا تشکیل شده همین!!!این نظرات خنده دار نیست اخه!!!
واقعا این جهان بی نهایت میشه بدون صاحب باشه و همینجوری الکی میچرخه و تمام نظم و تعادلش هم خود به خود وجود اومده!!!
به همین امید باشن اونایی که فکر میکنن میتونن جاودانه بشن:)

بابا با وسایل مصنوعی زنده وایسی که فایده نداره عمر خدایی بسه مون بعدشم تهش که چی بالاخره انسن ها منقرض میشن چون دارن زمین را نابود میکنن تازه دنیا بعد از مرگ هم هست

زندگی ابدی طبیعتی است حقیقتی که همیشه بوده و هست و خواهد بود شما همیشه از ازل با ان هماهنگی داشته اید اما شما را طوری برنامه ریزی کرده اند که باور داشته باشید با ان ناهماهنگ هستید .ایت عقیده نادرست باعث می شود شما خود و بدنتان را به تدریج از بین ببرید بدنی که قرار بوده است عمری به اندازه عمر کره زمین داشته باشد

اتفاقا خیلی خوبه ولی باید جوری باشه که خیلی گرون باشه تا افراد محدودی بتونن استفاده کنن چون اگر همگانی باشه دنیا رسما یه تویله میشه

دوستان دوستان دعوا نکنید با همدیگه هرکی دین های خودشو داره نظریه های خودشو ولی از اول دین های توسط لوسیفر ساخته شده تا بتونن کنترل بهتری روی مردم و کشورشون داشته باشن!

برای مثال هندی ها میگن با دوباره متولد میشیم یا میگن همه ما ها یک نفر هستیم که تولید مثل شدیم پس باید به خودمون احترام بزاریم یا مثلا اسلام میگه ما بخاطر خداوند باید خوبی بکنیم اگر بهشتی در کار بود پس یعنی برای مورچه و سوسک هم بهشت هست؟ اگر نباشه غیرمنطقیه!

همه اینها به نوعی سعی دارن مردم رو کنترل بکنن چون اگر دینی وجود نداشته باشه حتی منم به راحتی قتل انجام میدم یا کار های وحشتناک چون میدونم همه دین ها دروغه!

پس رفقا بعد از خوندن این متن به عقاید همدیگه احترام بزارید بعضی ها میگن کل دین ها اشتباهه بعضیا میگن فقط دین ما درسته همگی انسان هستیم از ی نوع موجود ولی وقتی بقاه در کار باشه هر کاری میکنیم تا زنده بمونیم

عزیزان من انسان دو بعد داره. بعدی مادی و بعد غیر مادی. بعد غیر مادی انسان که جاوادنه هست. دانشمندان زحمت نکشید. خدا روح مارو جاودانه خلق کرد. میمونه بعد مادی انسان که با چسب و مسب میخواید جاودانه اش کنید؟ حقیقت انسان روحشه نه جسمش. اگه من با جسم دیگری یا یه چیز مصنوعی جاودانه شم که هنر نیست. مهم روح انسانه که جاوادنه هست. مرگ یکی از مراحل تکامل روح انسانه. پس زیاد زحمت نکشید. قبل از شما خدا همه مارو جاودانه افرید.

روزی روزگاری در یک کشور پادشاه ظالمی زندگی می‌کرد که همه‌ی فکر و ذکرش جنگ و کشت و کشتار بود. او دوست داشت همیشه به مردم ظلم کند و با آنها بجنگد تا یک روز بتواند پادشاه همه‌ی عالم بشود. او دوست داشت وقتی مردم جهان اسمش را می‌شنوند از ترس به لرزه بیفتند، بنابراین او به هیچ کس رحم نمی‌کرد و همیشه کارش را با آتش و سلاح و شمشیر به پیش می‌برد.
پادشاه به افرادش دستور می‌داد که مزرعه‌ها و خانه‌های روستاییان را به آتش بکشند. و باعث می‌شد که بسیاری از مزارع و خانه‌های روستاییان بی‌چاره تبدیل به خاکستر شود. مردم روستا هم وقتی خانه‌هایشان آتش می‌گرفت از خانه‌هایشان فرار می‌کردند و بیشترشان هم که نمی‌توانستند فرار کنند در آتش می‌سوختند و می‌مردند. مادرها هم در آن آتش‌سوزی‌ها بچه‌های کوچکشان را توی بغلشان می‌گرفتند و فرار می‌کردند اما افراد پادشاه ظالم که آنها را پیدا می‌کردند و اذیتشان می‌کردند، از این کار زشت و بدشان لذت می‌بردند.
هر روز که می‌گذشت پادشاه ظالم قدرت بیشتری پیدا می‌کرد و کشورهای بیشتری را مال خودش می‌کرد. تا جایی که هر کسی اسم او را می‌شنید از ترس وحشت می‌کرد و می‌لرزید. او توانسته بود گنج‌ها و طلاهای فراوانی جمع کند، به طوری که در پایتخت کشورش یک کوه طلا ساخته بود که نظیر نداشت. هر کس که از نقاط دور دنیا به آنجا می‌آمد و آن گنج‌های با ارزش را می‌دید و می‌شنید که همه آنها مال پادشاه است پیش خودش می‌گفت: «عجب پادشاه قدرتمند و بزرگی است که صاحب این همه ثروت است.»
پادشاه هم که تعریف‌های مردم را می‌شنید خودش را باد می‌کرد و بیشتر مغرور می‌شد و اصلاً فکر نمی‌کرد که همه‌ی این گنج‌ها را از راه‌های شیطانی به دست آورده و چون هر روز بیشتر تعریف این آدم‌ها را می‌شنید مغرورتر می‌شد و با خودش می‌گفت: «پس معلوم می‌شود که من پادشاه بسیار بزرگی هستم اما باز هم لیاقت من بیشتر از این حرف‌هاست و من دوست دارم که بزرگ‌تر از این‌ها باشم. من باید از همه‌ی پادشاهان جهان بزرگتر باشم.»
این شد که او تصمیم گرفت به کشورهای همسایه هم حمله کند و آن کشورها را به زور مال خودش کند. او هر کشوری را که شکست می‌داد دستور می‌داد که پادشاهش را با زنجیر می‌بستند و بر گاری سوارش می‌کردند و این ور و آن ور می‌بردندش.»
افراد پادشاه هم وقتی مردم را اسیر می‌کردند خیلی بد با آنها رفتار می‌کردند. اسیران هم زمانی که گرسنه می‌شدند مجبور می‌شدند جلوی سربازان زانو بزنند تا آنها ته مانده‌ی غذایشان را جلوی آنها بیندازند. یک روز پادشاه دستور داد که از صورتش مجسمه‌های زیادی بسازند و در تمام قصرها و میدان‌های شهر نصب کنند، اما کشیش‌ها به او گفتند: «‌ای پادشاه بزرگ! ما می‌دانیم که تو بسیار بزرگ و قدرتمند هستی اما خدا از تو بزرگ‌تر است و برای همین ما جرأت نداریم به دستور شما عمل کنیم و نمی‌توانیم که مجسمه‌های شما را در محراب کلیساها نصب کنیم چون خدا چنین چیزی را نفرموده است.»

پادشاه که خیلی از حرف کشیش‌ها عصبانی شده بود تصمیم گرفت که خدا را هم شکست دهد. او که خیال می‌کرد خدا در آسمان است دستور داد که یک کشتی عظیم برای او بسازند که او بتواند با آن پرواز کند. پس کشتی او را از فولاد درست کردند؛ و بسیار محکم شد و خیلی ترسناک جلوه می‌کرد. او دستور داد که هزاران تفنگ به کشتی وصل کنند که با فشار یک دکمه به همه‌ی دور و ور کشتی شلیک شود و هرچه اطرافش هست را از بین ببرد.
افراد پادشاه عقاب‌های بزرگی را به جلوی کشتی بستند و عقاب‌ها به سرعت برق پرواز کردند و کشتی را به پرواز درآوردند. در هر حال کشتی هرچه بالاتر می‌رفت خانه‌ها و جنگل‌ها و کوه‌ها در چشم پادشاه ریزتر و ریزتر جلوه می‌کرد و وقتی کشتی از ابرها هم بالاتر رفت دیگر پادشاه هیچ چیز را نمی‌توانست از آن بالا ببیند.
پادشاه با کشتی پرنده‌اش آنقدر در آسمان بالا رفت تا اینکه به جسمی سخت برخورد کرد و کشتی‌اش صدمه دید و سقوط کرد. پادشاه از شدت ترس بیهوش شد و در حالت بی‌هوشی می‌گفت: «من باید خدا را شکست دهم، من حتماً باید این کار را بکنم چون من قوی‌ترین پادشاه جهان هستم.» بعد از این‌که پادشاه به هوش آمد دستور داد تا چندین کشتی پرنده بسازند که از آن اولی هم محکم‌تر باشند. و دستور داد که نیزه‌هایی هم بسازند که بتوانند با فرشته‌های خدا بجنگند و آنها را شکست بدهند تا خدا شکست بخورد و آسمان هم مال پادشاه بشود.
ساختن کشتی‌ها خیلی زمان برد و بالاخره بعد از هفت سال افراد ساختن آنها را تمام کردند و همه‌ی افراد به صف ایستادند تا وارد کشتی‌ها بشوند. البته تعداد افراد آن‌قدر زیاد بود که صف آنها چندین کیلومتر می‌شد. وقتی پادشاه را می‌خواستند سوار کشتی مخصوصش کنند یکدفعه هزاران پشه از آسمان به طرف او حمله کردند و او را نیش باران کردند. در آن حال پادشاه که عصبانی شده بود شمشیرش را درآورد و با پشه‌ها جنگید. اما هرچه در هوا شمشیر زد نتوانست حتی یکی از آن پشه‌ها را از پا بیندازد.
پادشاه وقتی که دید نمی‌تواند با آن پشه‌ها مبارزه کند به افرادش دستور داد تا سر و رویش را با پارچه‌های گران قیمت بپوشانند تا دیگر هیچ پشه‌ای نتواند به او حمله کند اما یکی از پشه‌ها که زرنگی کرده بود، درون آن پارچه‌ای که می‌خواستند روی سر پادشاه بکشند پنهان شد. زمانی که پارچه را روی سرش کشیدند در گوش او رفت و چنان نیش دردناکی به او زد که داد پادشاه به هوا بلند شد.
زهر نیش آن پشه به مغز پادشاه رسیده و او را دیوانه کرده. بعد او با خشم و عصبانیت لباس‌هایش را درآورد و لخت شد و با همان وضع جلوی افرادش و مردم بالا و پایین پرید. لشکر او که این صحنه را دیدند صدای خنده‌هایشان به آسمان رفت. حالا همه به پادشاهی که قرار بود برود تا خداوند را شکست دهد می‌خندیدند، چرا که یک پشه‌ی ضعیف توانسته بود این موجود مغرور را به راحتی شکست دهد.
منبع مقاله :
اندرسن، هانس کریستین؛ (1394)، مجموعه 52 قصه از هانس کریستین آندرسن، ترجمه کامبیز هادی‌پور، تهران: انتشارات سماء، چاپ سوم

و این هم نمونه اسلامیش

ا اینکه با ویران شدن بت ها، سزاوار بود نمرود عبرت بگیرد و از میان پوست غرور خارج شود، ولی آن خیره‌سر غافل به جای عبرت، تصمیم دیگری گرفت که ما از آن به ساختن سفینه فضاپیما برای ترور خدای ابراهیم (ع) تعبیر نموده‌ایم. او به مهندسین آن دوره فرمان داد اتاقی کوچک بسازند به گونه‌ای که او را به سمت آسمان ببرند.

مهندسین به طراحی پرداختند، طرح آن‌ها به این صورت در آمد که اتاقکی از چوب محکم ساختند، چهار کرکس لاشخور را گرفتند و آن‌ها را مدتی با غذا‌های مختلف پرورش دادند سپس هریک از آن‌ها در قسمت پایین پایه‌های یکی از چهارگانه آن اتاق بستند و بعد از مدتی آن‌ها را گرسنه نگه‌داشتند. سپس در قسمت وسط سقف آن اتاق شقه‌هایی از گوشت نهادند تا کرکس‌ها به طمع آن گوشت‌ها به پرواز درآیند و نمرود در آن اتاق همراه آن‌ها به سوی آسمان حرکت نمایند.

این دستگاه به این ترتیب ساخته شده نمرود با تیرو کمان خود در آن دستگاه رفت و کرکس‌ها به پرواز درآمدند، نمرود نیز با آن‌ها به سوی آسمان حرکت کرد، اما پس از چند لحظه نمرود خود را در تاریکی شدید دید وحشت و ترس او را فراگرفت، بی‌درنگ طبق برنامه‌ای از پیش تعیین شده آن گوشت‌ها در قسمت پایین قرار داده، این بار کرکس‌ها به طمع رسیدن به گوشت سرازیر شده و با صدا‌های دلخراش و بلند به طرف زمین به پرواز درآمدند به این ترتیب فضاپیمای نمرود با کمال روسیاهی و شرمندگی از آن خارجی گردید.

(اقتباس از بحار، ج. ۱۲، صحفه ۴۳ و ۴۴)

حرفم اینه که هرچقدرم واسه خودتون قپی در کنید مثل این پادشاها هستید حالا اونا ثروت داشت شما مثلا علم (که اونم خدابتون داده )

جاودانه شدن بخاطر اینکه ما مطمئن نیستیم بعد از مرگ چخبره بهترین گزینه هستش

بعضیا میگن معلومه که یا میریم بهشت یا جهنم خوب. این اشتباهه چون تنها منشا وجود همه ی این حقایق چن تا کتابن خواب قبول همچین چیزایی وجود داشتن علم هم اینو ثابت کرده ولی کی اون کتاب ها رو نوشته کی اون آثار رو بجا گذاشته که همش تو همون کتابا اومده حتما الان میگین خدا و پیامبر ها و امام ها ولی کی تایید میکنه که پیامبرا و اماما از طرف خدا بودن و کلی چیز دیگه که همون کتابا گفتن فقط اون کتابا اینا رو تایید میکنن این یعنی. خودشون خودشونو تایید کردن و. از ی جایی به بعد دیگه رفتن و اجازه تایید انسانهای باهوش تر و عاقل تر رو ندادن شاید الان بگید این برای این بوده که ما بهتر در این زندگی آزمایش بشیم ولی بهر حال همین کافیه تا به حقیقت شک کنیم

هر روز که چشمانم و باز میکنم، به مکان مصنوعی و خیالی نگاه میکنم که جهان بیداریم را شکل میدهد. خوابیدن مرگی است موقت و کوتاه که هر شب ما را به سوی خودش میکشونه؛ اگه قراره که جاودانه بشیم این جاودانگی در وجود خودمون وجود داره و ما میتونیم با رسیدن به حقایق عمیق ذهنمون خودمون به زندگی ابدی دست پیدا کنیم. ما انسانها موجودات عجیبی هستیم، من میخوام بمیرم و با این حال پیش از خودکشی تو اینترنت درباره جاودانگی سرچ میکنم و با این حال از ته قلبم آرزو میکنم بعد از خودکشی زنده بمونم.
چرایی خواسته های ما از محیط برمیخیزه.
همه ما از یک سو آرزو داریم جاودانه باشیم و از سمت دیگر برای مرگ بیمی نداریم.
میدانم که ممکن است این آخرین نوشته من باشد به همین دلیل آن را به خوبی مینویسم.
از مرگ میترسم ولی چاره ای ندارم. همه ما به این شکل هستیم همه نمیخواهیم بمیریم ولی هنگامی که زمانش برسه با اشتیاق به سوی مرگ قدم بر میداریم. اگر به دنبال حقیقت هستید برای شروع برای اولین قدم کتاب مثنوی معنوی و سینوهه را مطالعه کنید شاید که دریابید انچه که باید فهمید.
هدف جاودانگی
قصد زندگی ابدی
مسیر و چگونگی ذهن و تخیل وخواستن

از یه جملتون واقعا خوشم اومد
فقط به این دلیل که می‌توانیم کاری را انجام دهیم به این معنی نیست که باید انجامش دهیم.?
راستش من یکی نمی خوام توی این دنیا که پر شده از چیزای خسته کننده زندگی کنم
به امید پیروزی برای جاودانه ها

احتمال بیش از نود درصد هیچ روحو زندگیه بعد مرگ وجود نداره ،،چون ما با یک حشره مثل مگس هیچ فرق بنیادی نداریم هیچ چی،،فقط مغزمان بزرگتره،،اگه ما روح داشته باشیم حشرات وحتی باکتریها هم باید روح داشته باشند واین باید محال باشه،،این همه روح کجا میرن حالا،،،ولی اینکه علم بتونه انسان را جاودانه کنه به نظر من احتمالش خیلی خیلی زیاده وتقریبا ققطعیه،،انچه این وسط مشکله زمانه،،زمان زیادی لازم است وکار سختیه ،،

فعلا بحث دربارهی فناناپذیری و عمر جاودانه زوده و به احتمال زیاد در سال 2050 جواب های بیشتر و بهتری دست پیدا می کنیم. مورد بعدی اینه که اعظای مختلف بدن ما هر کدومشون عمر و کارکرد متفاوتی دارند و افزایش عمر چند بخش از بدن شاید زیاد کار ساز نباشه. این رو هم بگم که شاید نیازی هم به نامیرا بودن نباشه و دانشمدان اگه بتونند فقط 300 سال یا بیشتر به عمر انسان اضافه کنند واسه ما کافیه چونکه برای رسیدن به نامیرایی در بد ترین حالت 200 سال طول بکشه, زمانی که هیچکدوم از ما نداریم . بعضی ها میگند که نامیرایی با وجود خدا در تضاده ولی اصلا اینجور نیست چونکه همه دانشمندان می دونند که سیاره و کهکشان ما بالاخره نابود میشه و شاید این نابودی توسط خدا فرستاده میشه. در مورد وجود خدا هم این رو میتونم بگم که شواهد زیادی هم برای رد و هم برای قبول اون وجود داره ولی احتمال وجود خدای تکاملی ( خدای که زمینه خلقت رو در ابتدا اماده کرده و بعدا ازش دست کشیده) وجود داره ودر کل علم بشر امروزی اصلا برای این چنین اموری کافی نیست. همه ما میدونیم که دنیا با بیگ بنگ شروع شد ولی مشکل اینه که زمان و مکان و ماده در ابتدا وجود نداشتند و نمی تونند خودشون رو به وجود بیارند و هر چیزی که این ها رو به وجود اورده نمی تونه زمان مکان یا جسم باشه. ما میتونیم بفهمیم که کامپیوتر چطوری ساخته شده و چطور کار می کنه ولی این هم عادلانه نیست که بگیم کامپیوتر سازی وجود نداره.

بله،احترام‌ انرژی میاره به نظرات‌ احترام‌ بزارید وسریع‌ برداشت‌ نکنید تحقیق‌ کنید اگر دین‌ نباشه تو دنیا تصور‌ کنید چطور وبه چه صورت‌ میشه‌ هیچ‌ دینی :قوانین‌ ونظم‌ حاکم‌ باشه‌ خیلی زود انسان‌ به همه‌ چیز‌ میرسه‌ حتی جاودانگی‌ یا عمر زیاد تکنولوژی‌ اوج‌ میگیره‌ هماهنگی بیشتر میشه، اظطراب‌ حذف‌ میشه‌ و چند سالی‌ که زنده‌ ای،زندگی‌ میکنی‌ ومیپذیری‌ باید ذهن‌ رها کرد ،حالا دوستان‌ بگن دین‌ درجغرافیا‌ نیست‌ در چیه‌ ،وکجاست‌ من اگه در آلاسکا‌ به دنیا میومدم‌ باز مسلمان‌ میشدم‌ یا برعکس

ابن خداست که روح به انسان بخشید و هر موقع اراده کند خواهد گرفت در ضمن کافر ها از این کار های جاودانگی زیاد کردن ولی موفق نمی شوند و نخواهند شد

بحث سره این نیست که انسان با خدا یا هر جسم دیگه ای در بیوفته بحث سره اینه که این انسان در واقع قسمتی از خوده خداست وقتی که گفتن خدا از روحه خودش درون انسان دمید و گفت اشرف مخلوقات انسان موجودیه که مغزی غیر قابل انکار داره همینطور انسان اگر ۱۰۰ درصد سلول های خاکستری مغزش فعال شه زمان و مکان براش بی مفهوم میشه که هیچ کس تا حالا به اون حد نرسیده بیشترین انیشتنگ بوده که ۹ درصدش فعال شده پس هیچ وقت کوچیک فکر نکنید یا به خرافات مذهبی گوش ندید همیچیو علم ثابت میکنه نه مذهب امام علی گفته با علم به بهشت برسید این حرف حرفه بی موردی نیست چون خودش یه عالم بوده بعد یه امام

بهترین نعمت انسان مرگه، هیچ نعمتی بالاتر از مرگ نیست. انسان ها به جاودانگی میرسن ولی خودشون خسته میشن و دوباره کاری میکنن که بمیرن چون این دنیا فقط یه مرحله گذریه، یه روزی به یه جایی میرسیم که آدما میتونن جاودانه باشن اما به دنبال مرگ میرن

سلام جناب سید مهدی حسینی.چطور میتونم با شما در ارتباط باشم متاسفانه ایمیل هام نرسید خدمتتون

سلام دوستان اینجا کسی با آقای سید مهدی حسینی در ارتباط هست کار واجبی باهاشون دارم.ممنون

پس یعنی اینکه روحی وجود نداره یا اگه هم وجود داره تا وقتی بدن زنده میمونه روح هم در بدن باقی میمونه، حالا چه ۵۰ سال عمر کنیم چه ۵۰۰ سال و چه جاودانه باشیم. خوبه، داریم به جاهای جالب و بحث برانگیز میرسیم. ولی زندگی که با رنج و بیماری باشه ۵۰ سال عمر هم براش زیاده. به هرحال فقط ثروتمندان که یه عده ی خاص هستند میتونن آینده را ببینن نه ما مردم عادی و فقیر.

به نظر من دانش وتکنولوژی نقش حداقلی رو در طول عمر یا جاودانگی ایفا میکنه تاثیر اصلی رو ایمان داره

به نظر من که جاودانگی رویایی بیش نیست، وبالاخره هر موجودی که بصورت جسم در این دنیا هست بعد از مدتی خود بخود پوسید ه و ناتوان میشه واز دنیای مادی خارج میشه وبه دنیا ی دیگری که مرگ ومیر ندارد میرود.که البته کسی نمیدونه دنیایی چگونه خواهد بود. اما من خودم فکر میکنم آن دنیا مثل دنیا ی خواب است همانطور که در یه مکان معین می خوابیم. اما در خواب به جاهایی که خارج از آن مکان است میرویم ووقتی بیدار میشویم دوباره به همان مکان اول که خوابمانبرده برمی گردیم. ودر این دنیا محدود و محصور میشویم.

کل من علیها فان!

هر نفسی را مرگ در خواهد گرفت…

هر نفسی چشانده مرگ است

مرگ حقه
قانون طبیعت اینه که ادما یه روز میان و یه روزی هم میرن.
مثلا جاودانه بمونی که چی بشه بعد از مرگ هم دنیایی هست که بهتر از این دنیا هست آدم باید توی عمر طبیعی خودش بهترین استفاده رو ببره?

مسئله ی روح چی میشه پس ؟ جاودانگی در انسان امکان پذیر نیست چون هیچ توجیحی برای مسئله ی روح نیست

عالی بود ممنون

اولا بعد پنجاه سال دیگ بشر میتونه بیشتر از صد و پنجاه سال عمر کنه عمر جاودانه ممکنه ولی خیلی زمان میبره و شاید بیشتر از دویست سال دیگ حالا کاری ندارم
علم ژنتیک مخصوصا مهندسی ژنتیک داره پیشرفت میکنه یعنی میتونن ژن های دو موجود ترکیب کنن یه موجود جدیدی تشکیل بدن و این دانشمندان با دستکاری در ژن میتونن عمر انسان هارو افزایش بدن علم هر روز داره پیشرفت میکنه پنجا یا صد سال دیگ علم در یه حدی پیشرفت میکنه که الان حتی نمیتونیم تصورش کنیم

ولی عمر جاودانه نمیتونه قران رو یا خدارو رد کنه
چون کل کیهان یه روز منفجر میشه از لحاظ علمی هم ثابت شده خورشید پنج میلیارد سال عمر داره یه روزی این دنیا نابود میشه نه تنها منظومه شمسی بلکه کل کیهان و بعدشم تو قران نیومده انسان چند سال میتونه عمر کنه فقط به این تاکید کرده همه ما یه روزی میمیریم تمام موجودات زنده اون روز قیامته بنظرم علم صد میلیارد برابر پیشرفت کنه نمیتونه خدا یا قران رو رد کنه

اول اینکه خدا رو بزارید کنار خدا اجازه داده ما پیشرفت کنیم
دوم اینکه یک مشت انسان بی عقل میان میگن روح چی میشه مگه انسان به دلیل فرسوده شدن سلول نمیمیره (دوستان نیان بگم خدا باعث مرگ ما میشه که به شدت چرته) خب اگر که ما جلوی فرسوده شدم سلول ها رو با استفاده از سلول بنیادی بگیریم جاودانه میشیم تمام
یا حد اقل عمر زیادی بدست میاریم
دلم برای اونی که حرف امریکا و اسراِیل وسط میاره میسوزه
من مطمِنم وقتی که انسان میتونه پرواز کنه چرا نتونه نامیرا بشه کککککککککککاملا ممکنه و علم جایگزین خوبی برای مذهبه

من نه اینوری ام ن اونوری اما اگه جاودانگی امکان داشته باشه کنترل جمعیت اسنانی چی میشه اصلا طبیعت کنترل جمعیت همه گونه هارو انجام میده یکی باید بمیره که یکی بیاد

سلام دوستان
نظر اکثر شما را خواندم
اما لازم است چند مورد برای روشن شدن موضوع بگم
اولا از منظر دینی خداوند متعال انسان را به کسب دانش دعوت کرده در قران واحادیث بارها امده و به نوعی دین علم را رد نمی کند بلکه به علم اندوزی تشویق کرده می خوام بگم اگه خدا حق نبود هرگز دعوت به کسب دانش نمی کرد.
دوما جاودانگی انسان شاید ممکن باشه و علم بتونه عمر انسان رو کنترل و مدت آن رو بیشتر کنه اما هرگز جلوی مرگ رو نمی تونه بگیره چون انسان و همه موجودات عالم زوال پذیرند و سرنوشت آینده انسانها مشخص نیست به نوعی آینده پر است از حوادث پیش بینی شده و پیش بینی نشده
سوما ما در این جهان یک جز از کل هستیم مثل دانه های داخل هندوانه که. اگه هندوانه از بین بره دانه های آن هم به نوعی از بین می روندمگر معجزه اتفاق بیفتد که دانه دوباره هندوانه شود منظورم وقتی شرایط زیستی نباشه رویش دوباره غیرممکن هست
چهارم مسئله روح انسان یک حقیقت هست و اینکه نوشته شده خدا و قران ساخته فکر گذشتگان هست اشتباه هست و خیلی چیزها درست دیده نمی شوند ولی وجود دارند مثل فکر انسانها که درست دیده نمی شود اما وجود دارد پس نباید گفته بشه هرچیزی که دیدنی نیست وجود ندارد.
پنجم اینکه علم اندک ما انسانها همه وابسته به خداست و هر چیزی کشف یا اختراع می شه برگرفته از اندیشه خداست مثلا خیلی از وسایل و ادوات که در زندگی مان می بینیم بخاطر تجربه و از طریق طبیعت کشف شده و کم کم پیشرفت کرده مثلا خانه اولیه ما غارها بوده و بعد انسان کم کم متوجه شده خانه بسازه یا موجودات دیده و از انها یاد گرفته در واقع منشا اولیه هر وسیله از طبیعت و موجودات بوده و اینها رو خداوند برای ما فراهم کرده تا با فکرمان ان را ترقی بدیم می خوام بگم که ما شاید به خودمان افتخار کنیم و بگیم عجب شاهکاری کردیم و فلان رباط رو ساختیم اما در واقع هیچ چیزی نیستیم فقط یادگیرنده و تقلیدی هستیم باید بپذیریم ما وابسته محدود هستیم و ما همین الان اگه شرایط زندگی کره زمین رو از ما بگیرن باید اشهد خودمان را بگیم ما حتی مالک نفس کشیدن خودمان هم نیستیم
دوست دارم اگه اشتباهی نوشتم من رو نقد کنید

سلام به همه
هر موقع تونستید باور کنید که عمر جاودانه فقط با فهم بدست میاد بعدش با جابجایی کرونایی هم آشنایی پیدا میکنید که هدفش چی بوده.🤝🤝🧠🧠👂♾️

من تنها ترسی که تو زندگیم دارم از دست دادن مادر پدر و برادرمه که نمیخام تا من زندم این اتفاق بیوفته

خدابوده هست خواهدبوداینایی که داریدتاگردن توی گناه غوطه ورمیشیدوامیدواریداون دنیایی نباشدکه به حسابتون برسن قاطعانه عرض میکنم قطعااون دنیاهستش وقطعاوعده های خدادرقران اتفاق میافته پس بدابحالتون

بنظر من با دستکاری ژنتیکی ۱۰۰٪امکان عمر بیشتر فراهم میشه .
ولی انتقال ذهن نه چو انتقال اطلاعات مثل کوپی میشه از شخص ولی خود شخص نمیشه

من معمولا به عقاید احترام میزارم
اما باورم نمیشه یک سری کودن اومدن اینجا حرف از قران و امام زمان میزنن و سعی دارن علم و تخریب کنن
خب شما که میگی جاودانه شدن ممکن نیست و همه میمیریم و اینا خرافاته برای چی سرچ زدی جاودانه شدن انسان و اومدی اینجا بحث میکنی؟
برو زنگوله ببند به پاهات تا مورچه ها رو لقد نکنی برات گناه نوشته نشه

سلام
بعضیا میگن که من میتونم ثابت کنم انسان از تکامل و جهان از قوانین فیزیک ایجاد شده
خب منم نمیگم از قوانین ایجاد نشده قانون گذار کیه کی جهان رو از هیچ بنا کرد و چرا جهان باید ما رو ایجاد می کرد اصلا چطور ژن های ما اینقدر دقیق چیده شدن که ما رو خلق کنن اگه ۹۹ درصد دی ان ای ما با شامپانزه ها یکیه یعنی ما شبیه اونهاییم تقریبا چرا انقدر از اونها برتریم
وقتی به جهان خلقت نگاه می کنید آثار وجود خدا رو پیدا می کنید احتمال شکل گیری شانسی و اتفاقی انسان تقریبا صفره از نظر همون علمی که نبود خدا رو میخواید باهاش اثبات کنید
اگر جاذبه یا انبساط جهان کمی بیشتر یا کمتر بود ما وجود نداشتیم انگار همه چیز دقیقا چیده شده تا خلقت انجام بشه
هر کس اعتقاد خودش رو داره ولی من خدا باور هستم
اگر قدرت داشتن زندگی جاودان رو پیدا کردید اون وقت انقدر برای خدا دور بردارید یکم عصبیم کردید شرمنده😅