انقلاب فرانسه بهعنوان تأثیرگذارترین رویداد زمان خودش در نظر گرفته میشود که در پی آن ناپلئون بر سرکار آمد و پس از آن هم نوبت به سلطه رانی آلمانیها و نازیها و سپس جنگ سرد رسید. یک انقلاب میتواند همه چیز را تغییر دهد و یک دولت پایدار را سرنگون سازد. کمتر پیش میآید که نام یک انقلاب موفقی را بشنویم که تغییر هم ایجاد نکرده باشد. در مقابل، چندین انقلاب ناموفق هم در تاریخ وجود دارند که پتانسیل کافی برای دستیابی به خواستههایشان را نداشتند. در ادامهی این مطلب قصد داریم نگاهی به چند انقلاب شکستخورده بیندازیم و حدس بزنیم که اگر آنها شکست نمیخوردند چه اتفاقی میافتاد.
10_ انقلاب سال 1905
انقلاب سال 1905، بزرگترین انقلاب شکستخورده در سری انقلابهای شکستخورده علیه دولت پادشاهی روسیه تلقی میشود. این انقلاب به مدت بیش از 2 سال طول کشید و حقیقتاً تهدید بزرگی علیه تزار روسیه بود. تزار مجبور شد که با قبول کردن برخی از خواستههای روستاییان، کشاورزان و روستاییان شورشی را آرام کرده و جو را بخواباند. او موافقت کرد که یک پارلمان جدید معرفی کند، به این معنی که روسیه به دموکراسی برسد.
چطور میتوانست تاریخ را تغییر دهد: اگر انقلاب در سرنگونی تزار موفق عمل میکرد، بعید نبود که روسیه وارد جنگ جهانی اول شود. جنگ جهانی اول یک فاجعه بود و بهوضوح راه را برای سلطهی جماهیر شوروی بر روسیه هموار کرد. باور بر این است که اگر انقلاب 1905 با شکست مواجه نمیشد، هیچوقت اتحادیهی جماهیر شوروی به وجود نمیآمد.
9_ شورش خرده کشاورزان
شورش خرده کشاورزان انقلاب بزرگی بود که در قرن 14 اتفاق افتاد. همانطور که از اسمش پیداست، افراد طبقه پایین انگلستان علیه فرماندهان فئودالیشان شورش کردند. این انقلاب ناشی از چند مورد بود: مرگ سیاه (طاعون یا وبا) مردم را مستأصل کرده بود، جنگهای صدساله مالیات بیشتری را برای کشاورزان عادی به ارمغان آورده بود و مردم هم از فئودالی بودن راضی نبودند. عمدهی ارتش انگلستان یا در فرانسه بود یا شمال انگلستان به همین دلیل سد خیلی بزرگی پیش پای کشاورزان نبود و آنها بهراحتی توانستند کنترل چند شهر ازجمله لندن را به دست بگیرند! شاه مجبور شد که بهمنظور حفظ امنیتش از لندن بگریزد. او با رهبران شورشیان ملاقات کرد و سریعاً دستور کشته شدن آنها را داد. کشتن این رهبران وقت کافی به مقامات داد که سربازان را جمع کرده و لندن را باز پس بگیرند. آنها پس از آن هرکسی که در این ماجرا دخیل بود را اعدام کردند.
چطور میتوانست تاریخ را تغییر دهد: کشاورزان خواستار پایان سیستم فئودالی در انگلستان بودند که پادشاه هم در انتها آن را تغییر نداد. اگر آنها در تغییر سیستم موفق بودند میتوانستند مسیر تاریخ انگلستان را تغییر دهند و باید اشاره کرد که انگلستان یکی از تأثیرگذارترین کشورهای دنیا ازلحاظ تاریخی است.
8_ شورش بردگان رومی
شورش بردگان رومی یکی دیگر از انقلابهای شکستخورده است که توسط بردگان فراری علیه مقامات رومی صورت گرفت. شورش سوم از این دست بیشتر شناختهشده است چراکه توسط اسپارتاکوس صورت گرفت. جالب است که خود اسپارتاکوس یک برده بود که ارتش عظیمی از 120 هزار بردهی فراری دیگر را برای باز پس گرفتن آزادیشان هدایت کرد. آنها همچنین خواستار این بودند که قسمتی از قلمروی روم را تصاحب کرده و آزادانه در آنجا زندگی کنند؛ اما آنها سرانجام پس از 2 سال شکست خوردند.
چطور میتوانست تاریخ را تغییر دهد: برخیها فکر میکنند که هدف آنها پایان دادن به بردهداری بوده اما این موضوع همچنان مشخص نیست. اگر آنها موفق میشدند مردم روم را خجالتزده کرده و موقعیت دیپلماتیکشان را تضعیف میکردند و پس از آن هم عموم مردم رومی قطعاً خواستار یک اقدام بزرگ برای احیای شکوه روم میشدند.
7_ شورش ساتسوما
شورش ساتسوما وقتی اتفاق افتاد که گروهی از جنگجویان سامورایی تصمیم گرفتند که پستهایشان را رها کرده و علیه دولت ژاپن شورش کنند. اسم این شورش از ساتسوما که منطقهای بود که معمولاً ساموراییهای سیاهرویی که نمیتوانستند کاری پیدا کنند آنجا زندگی میکردند گرفتهشده است. این شورش تقریباً کل سال 1877 ادامه داشت و توسط ارتشی 20 هزار نفری هدایت میشد. این افراد علیه امپراطوری جدید ستیزهگر ژاپن که به دست امپراطور میجی افتاده بود شورش میکردند. از سری کارهایی که بیشتر خشم ساموراییها را نسبت به این امپراطور برانگیخته بود میتوان: القای فئودالیسم در سال 1871 که درنتیجهی آن بسیاری از زمینهای فئودالها در اختیار دولت قرار گرفت، تشکیل نیروی دریایی و زمینی و اجرای قانون نظاموظیفهی عمومی که بر طبق این قانون تمام افراد مهارت جنگاوری پیدا کرده و این امتیاز از دست ساموراییها خارج میشد و تحریم شمشیر و قطع مستمری ساموراییها اشاره کرد. ساتسوما تنها یکی از انقلابهای شکستخوردهای بود که علیه وی انجام شد.
چطور میتوانست تاریخ را تغییر دهد: اگر این انقلاب موفق میشد امپراطور میجی نمیتوانست پیشرفتی که پس از آن انجام داد را انجام بدهد. این پیشرفت شامل گسترش سرزمینهای ژاپن میشد که اگر این اتفاق نمیافتاد احتمالاً ژاپن درگیر هیچکدام از جنگهای جهانی نمیشد.
6_ قیام یعقوبی (جاکوبیت)
جاکوبیتها گروهی بودند بر این باور که پادشاهی انگلستان باید کاتولیک باشد. یا بهطور دقیقتر آنها بر این باور بودند که پادشاه انگلیس یا باید جیمز II باشد یا یکی از فرزندانش. او آخرین فرمانروای کاتولیک انگلستان بود و در طول عمر وی چندین انقلاب شکستخورده برای بازگرداندن قدرت به او صورت گرفت؛ اما حتی پس از درگذشت او هم جاکوبیتها دست بردار نبوده و میخواستند که فرزندان او تاجوتخت را به دست بگیرند. جاکوبیتها برای چند صدسال ازلحاظ آماری زیاد بودند اما تمام تلاششان، چه مسلح و چه صلحآمیز، نهایتاً با شکست مواجه شد. بعضی بر این باورند که آنها امروزه هم مخفیانه برای بازگرداندن یک پادشاه کاتولیک بر مسند قدرت اقداماتی انجام میدهند.
چطور میتوانست تاریخ را تغییر دهد: تغییر و گذار بریتانیا از کاتولیسم تاریخ را تغییر میداد. کلیساهای انگلستان رونق مییافتند و بر کل کشور تأثیر میگذاشتند. خط پادشاهان تأثیر مستقیمی بر توسعهی جامعهی بریتانیا و نحوهی گسترش امپراطوریاش داشت، پس بنابراین خیلی چیزها تغییر میکرد.
5_ شورش مشتزنها
شورش مشتزنها یک شورش بزرگ چینی بود که در سال 1899 رخ داد. شورشیان که تحت عنوان بوکسورها یا مشتزن شناخته میشوند خواهان حضور کمتر غربیها و مسیحیان در کشورشان بوده و بهشدت میهنپرست بودند. این مسئله بهعنوان تهدیدی برای روابط دیپلماتیک چین با قدرتهای بزرگ جهانی محسوب میشود. این قضیه باعث شد که 8 قدرت بزرگ دنیا برای سرکوب این شورشها اتحادی را با یکدیگر تشکیل بدهند. این اتحاد متشکل از ژاپن، روسیه، بریتانیا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، اتریش و مجارستان بود؛ و خب مشخصاً این شورش خیلی دوامی نداشت.
چطور میتوانست تاریخ را تغییر دهد: اگر مشتزنها موفق میشدند تاریخ چین میتوانست خیلی فرق کند، احتمالاً حاکمان امپراطوری چین در اوایل قرن 20 سرنگون نمیشدند و این قضیه ظهور حزب کمونیست چینی را بسیار بعیدتر میکرد. حتی شاید اگر مشتزنها موفق میشدند چین بهاندازهی امروز قدرت اقتصادی جهانی محسوب نمیشد.
4_ شورش بزرگ یهودیان
شورش بزرگ یهودیان یکی از چندین انقلاب شکستخورده، با هدف تلاش برای به دست آوردن استقلال یهودیان از امپراطوری روم بود. یهودیان خواهان آزادی بودند اما رومیها بسیار برای زمینهای خاورمیانهشان ارزش قائل بودند و به همین دلیل بدون جنگ به این راحتیها آن را تسلیم نمیکردند. شورشیان رومی سرسخت، سوریهای که برای سرکوب آنها آمده شده بود را شکست دادند. پس از آن شورشیان شروع به قتلعام رومیها کردند. این باعث درماندگی امپراطوری شد و تصمیم گرفت 5 لژیون باتجربه را برای سرکوب آنها بفرستد آنها هم موفق شده و عمدهی اورشلیم را نابود کردند.
چطور میتوانست تاریخ را تغییر دهد: اورشلیم در آن زمان شهر مهمی در خاورمیانه بود. اگر روم کنترل زمینهای یهودی را از دست میداد وجههشان در کل منطقه خدشهدار میشد و حتی ممکن بود مزایایی که از سوریه کسب میکردند را از دست بدهند.
3_ جمهوری کالیفرنیا
جمهوری کالیفرنیا ملتی مستقل بود که در سال 1846 فقط به مدت چند هفته دوام داشت. این هم بهنوبهی خود یک انقلاب بود و پس از آنکه توسط مهاجران آمریکایی از دست مکزیک گرفته شد اتفاق افتاد و آنها سعی کردند آن را یک کشور مستقل کنند و اینطور شد که جمهوری کالیفرنیا به وجود آمد. آنها ارتش کوچکی با کمتر از 300 سرباز داشتند و آمریکا هم شکست دادنشان را خیلی آسان تصور کرد. ارتش آمریکا کالیفرنیا را محاصره کرده و خیلی زود کالیفرنیا به بخشی از آمریکا تبدیل شد.
چطور میتوانست تاریخ را تغییر دهد: تصورش را کنید که اگر موفق بود دنیا امروزه چگونه بود. کالیفرنیا امروزه یکی از ثروتمندترین و پرجمعیتترین ایالتهای آمریکاست و خیلی پتانسیل خوبی برای مستقل بودن دارد. نفت کالیفرنیا هم در طول صنعتی سازی آمریکا خیلی به آن کمک کرد.
2_ شورش 1857
هیچکدام از انقلابهای شکستخورده بهاندازهی این مورد به پیروزی نزدیک نبودهاند. شورش 1857 قیام عظیمی در هند علیه امپراطوری بریتانیا بود. این شورش که 13 ماه به طول انجامید همهاش از سر این موضوع آغاز شد که بریتانیا میخواست تازه سربازهای هندی از یک نوع روغن که حاوی چربیهای حیوانی بود برای روغنکاری یک نوع اسلحهی جدید استفاده کنند که این موضوع برخلاف آموزههای هندویی و اسلام بود، پس از آن جنگهای گستردهای صورت گرفت و بریتانیا مجبور به درخواست لژیونهای خارجی شد و پس از آن هم که بریتانیا موفق به اعمال کنترل مستقیم بر هند و سرکوب شورش شد.
چطور میتوانست تاریخ را تغییر دهد: اگر بریتانیا قدرتش را در هند از دست میداد خیلی قضیه فرق میکرد. هند یکی از سرزمینهای باارزش امپراطوری بریتانیا بود و بدون آن تاریخ میتوانست جوری دیگری برای هردوی این ملتها رقم بخورد.
1_ انقلاب سال 1848
انقلابهای سال 1848 موج وسیعی از انقلابهای شکستخورده در سراسر اروپا بود. این شورشها در همهجا ازجمله ایتالیا، مجارستان، آلمان و دانمارک رخ دادند که تمام آنها هم در عرض 1 سال شکست خوردند. حداقل خواستهی شورشیان آزاد کردن خودشان از نظام رعیتی و حداکثر آن سرنگون کردن پادشاهی حاکم بود. گروههای انقلابی خیلی با هم همکاری نکرده و حملاتشان را هماهنگ نمیکردند. این رویداد بعد هم که به انقلاب فرانسه برخورد اما نتیجهاش کاملاً متفاوت بود، چرا که هیچ تغییر سیاسیای در این ملل صورت نگرفت.
چطور میتوانست تاریخ را تغییر بدهد: این انقلابهای شکستخورده در 50 کشور فعال بودند. فقط تصور کنید که 50 دولت همزمان با هم سرنگون شوند! این واقعاً بر تاریخ اروپا و همینطور کل دنیا تأثیرگذار میشد.