طبق تخمین جمعیت شناسان تا قبل از نسل ما حدود 100 میلیارد نفر بر روی زمین زندگی و بعد از مدتی به هر دلیلی مرگ را تجربه کردهاند. در واقع، چرخهی مرگ و زندگی واقعیت خلقت بشر است و نمیتوان از آن گریخت. در قرآن آیهای با همین مضمون که همگی مرگ را تجربه میکنیم وجود دارد و در دین مسیحیت نیز به صراحت ذکر شده که به یاد داشته باش که خواهی مرد.
اما سوال اینجاست که ما چرا باید مرگ را تجربه کنیم؟ چرا نمیتوانیم جاودانه بمانیم؟ جوابهای مختلفی برای این سوال وجود دارد؛ برای مثال افراد معتقد به خدا و ادیان الهی، بر این اعتقاد هستند که زندگی در این دنیا فانی است و به عنوان مرحلهای برای رفتن به دنیای واقعی در نظر گرفته میشود. گاهی اوقات نیز برخی دیگر میگویند “بالاخره اتفاقی است که باید بیفتد چون خدا میخواهد” و معمولا دلیل علمی برای اثبات حرف خود ندارند و معتقدند بعضی اتفاقها دلیل علمی ندارد.
اما در این بین، گروهی از دانشمندان وجود دارند که همه چیز را بر اساس علم میسنجند و بدون دلیل علمی عموماً چیزی را اثبات یا رد نمیکنند. این دانشمندان با استناد به دو حقیقت علمی در مورد علت وجود مرگ، سختگیریهای زیادی در این رابطه دارند. این دو حقیقت عبارتند از:
- قانون دوم ترمودینامیک یا همان قانون آنتروپی (Entropy) میگوید که تمام جهان هستی مانند یک پیکان رو به جلو رو به زوال و بی نظمی میرود؛ مثلا به همین علت است که شما نمیتوانید تخم مرغی را که شکسته است به حالت اولش برگردانید چون همه چیز پیوسته رو به زوال و بینظمی میرود و این بینظمی در همهی سیستمها حتی برای ستارهها و کل هستی بهوجود میآید.
- اصل تکامل و یا همان قانونی که میگوید طبیعت، ژنهای بهتر و قویتر را نگه میدارد و ژنهای ضعیف از بین میروند. اما چون سیستم بدن ما میرا است و نمیتواند جاودان باشد ما باید از بین برویم تا بعد از ما نسل قویتری به روی زمین بیاید در حقیقت ما میمیریم تا قویترها بیایند و زندگی کنند.
در 25 سال گذشته، برخی از این دانشمندان به ویژه كسانی كه اعتقادی به روح جاودانه یا بهشت آسمانی ندارند، هدف اصلی خود را افزایش طول عمر انسان به قرنها، هزارها یا حتی برای همیشه تعیین کردهاند! در این مطلب قصد داریم با این گروه از افراد بیشتر آشنا شویم. با دیجی رو همراه باشید.
1- کریونیسیستها (The Cryonicists)
هدف ایدئولوژی کریونیک اینگونه است که “منجمد میشوی، صبر میکنی و علم دوباره تو را زنده میکند”. به اعتقاد این گروه، روح همان ذات ما و هر آن چیزی است که در ذهن ماست. در نتیجه آنها معتقدند با منجمد کردن مغز، حافظه و روح آدمی نیز منجمد میشود با این امید که روزی علم آنقدر پیشرفت کند که بتواند این ماده منجمد شده را به حالت اولیه برگرداند! ناگفته نماند که آنها هم اکنون نیز این کار را انجام میدهند و مغز را بعد از منجمد کردن به مادهای شیشهای تبدیل میکنند. هنگامی که از متخصص مغز و اعصاب مشهوری بنام کریستوف کخ پرسیده شد که نظر وی در این باره چیست، او با شک و تردید پاسخ داد که مطمئن نیست این راهکار عملی باشد. کریونیستها معتقدند چنانچه سلولهای بنیادی امروزه فریز میشوند تا در آینده از آنها استفاده شود، مغز نیز میتواند فریز شود اما باید دانست که مغز تکامل و تمایز خود را طی کرده است و هزاران نورون و سلول عصبی دارد که این مسیر را طی کردهاند در نتیجه به اندازه سلولهای بنیادی، این داستان نمیتواند عملی شود.
2- اکستروپینها (The Extropians)
این گروه همانطور که از نامشان پیداست مخالفان شدید آنتروپی یا همان حرکت جهان هستی به سمت بینظمی هستند. آنها افراد جسوریاند که با یک قانون و حقیقت علمی به مبارزه برخواستهاند. در میان آنها نام افرادی چون ناتاشا ویتاکور (Natasha Vita-More)، مکس مور (Max More) و تام بل (Tom Bell) وجود دارد. این افراد معتقدند در صورتی که اهدافشان محقق شود جاودانگی در قدم بعدی محقق میشود. اهداف این گروه هوشیاری بیشتر، خرد بیشتر، بهبود سلامت جسمی و روحی و از بین رفتن محدودیتهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در پیشرفت شخصی و اجتماعی میباشد.
مشکل این ایده در واقع این است که همهی سلولهای ما که تشکیل دهنده اعضای ما هستند در جهت مرگ برنامهریزی شدهاند، درنتیجه برای نامیرا شدن باید بر مشکلات داخلی زیادی فائق آمد و صرفا با برداشته شدن موانع اجتماعی و سلامتی از طرف جوامع نمیتوان به جاودانگی دست پیدا کرد. حتی اگر بتوانیم به عمر انسان پانصد سال دیگر بیفزاییم باید بررسی کرد که آیا واقعا ارزشش را دارد؟ چرا که ممکن است بیماریهای جدیدی برایش بوجود بیاید که از کیفیت زندگی به شدت بکاهد. اما به نظر برای قدم اول بد نیست که عمر انسانها را بتوان به صد سال باکیفیت افزایش داد.
3-معتقدان به ترابشریت (Transhumanists)
اینها افرادی هستند که معتقدند میتوانند از تکامل پیشی بگیرند و خودشان نواقص را جبران کنند! برای مثال معتقدین به ترابشریت با ورزش کردن و داشتن رژیم غذایی سالم موافق بوده و میگویند بشر با دستیابی به تکنولوژی تعویض اعضای از کار افتاده با نوع سالم آن میتواند بیشتر عمر کند؛ تکنیکهایی مانند تعویض قلب، زانو، دندانها و یا کاشت و تعویض سینهای که توده سرطانی دارد. آنها معتقدند اینگونه بشر سالمتر خواهد بود و خطری وی را تهدید نخواهد کرد.
4-بارگذاری کنندگان ذهن تکینهگرا (Singulartarian mind-uploaders)
دانشمندانی وجود دارند که هدفشان انتقال ذات و روح به کامپیوتر است. بدین معنا که آنها معتقدند توانایی تبدیل افکار، حافظه و خاطرات (هر آنچه مربوط به ذهن و مغز میباشد) را به دادههای قابل ذخیره در رایانه دارند. ری کورزول (Ray Kurzweil) پیشگام در این حیطه است و انگیزهی خود را سخنی از کتاب مقدس میداند که میگوید “تکینگی نزدیک است“. او معتقد است که این موضوع به جنبشی مبدل گشته و با سرعت در حال رشد است. قانون مور (MOORE) در سال 1960 دو برابر شدن قدرت رایانهها در هر دو سال را پیشبینی کرده بود. تا قبل از رسیدن به تکینگی قطعا در قرن گذشته بیش از سایر قرون، رایانهها و به طور کلی فناوری پیشرفت کرده است اما به محض رسیدن به تکینگی بیشک جهان تکنولوژی رشد شگرفی به خود میبیند.
تکینگی در واقع فرضیهای است که اظهار میکند شتاب در فناوری در نهایت باعث پیشی گرفتن هوش مصنوعی از هوش بشر خواهد شد! اتفاقاتی که بعد از تکینگی روی خواهد داد قابل پیشبینی نیستند و حتی ممکن است این رویداد باعث نابودی تمدن بشر شود. ری کورزول در سال 2016 با داشتن پشتوانه عظیمی مثل گوگل، در مصاحبهای گفته بود: “چیزی که انتظار دارد تا سال 2030 توسط فناوری اتفاق بیفتد این است که رباتها بتوانند پاتوژنها و عوامل بیماریزا را نابود کنند، تودههای سرطانی را بهبود ببخشند، بدن را از لختهها خلاص، خطاهای DNA (محتوای ژنتیکی) را اصلاح و در نهایت روند پیری را معکوس کنند.” او در ادامه اظهار کرد: “در حدود سال 2029 احتمالا بشر به این درجه دست خواهد یافت و انسانها نظارهگر خواهند بود که چگونه علم پزشکی با پیشرفت فناوری سال به سال به عمر آنها اضافه میکند.”
بر اساس این نظریه بشر بعد از مدتی میتواند سالها و بعد قرنها به عمر خود اضافه کند و به جاودانگی برسد. البته به جاودانگی رسیدن منوط بر این است که بشر بتواند روح و ذات خود را در کامپیوترها بهصورت داده ذخیره کند تا از آن در برابر مشکلات بیولوژیکی محافظت کند! رویای نامیرا شدن برای این دسته از محققین اصلا دور و دست نیافتنی نیست چرا که به اعتقاد آنان علم هر کاری میتواند بکند.
آیا واقعا ما به نامیرایی میرسیم؟
برای آدمهای دیر باور کریونیک بودن انتخاب بهتری نسبت به تکینهگرا بودن است. چرا که حداقل کریونیسیستها قسمتی از بدن خود را منجمد کرده و قصد دارند اتفاقی شبیه خواب زمستانی را رقم بزنند، در حالی که تکینهگراها نسخهای از بدن خود را بصورت کپی در رایانه ذخیره میکنند تا چیزی شبیه خواهر یا برادر دوقلو را تحویل دهند و از آن جا که هیچ خواهر و برادر دوقلویی شبیه خود فرد نیست پس حتی در صورت عملی شدن چنین ایدهای، احتمالاً داده ذخیره شده نیز با فرد اصلی شباهت چندانی نخواهد داشت.
از طرفی کریونیسیستها آرزوی تقریبا محالی را پیش میبرند و ترجیح هر انسانی احتمالا پیروی از یک ایدهی عملیتر مانند ترابشریت و اکستروپین است. این دو ایده انسان را در مسیر رژیم سالم و ورزش قرار میدهند. هر دو رویکرد حافظ منافع بدن است و حتی اگر به هدف نهایی یعنی جاودانگی دست پیدا نکنند، میتوانند مزایای زیادی داشته و کیفیت زندگی بشر را افزایش دهند.
در نهایت، باید توجه داشت که آنتروپی (حرکت جهان به سوی بی نظمی) مقولهای انکارناپذیر است و هر حقیقت علمی راه طولانی را برای ثابت شدن طی کرده است و به این راحتیها قابل نقض نیست. چیزی که اکنون در دست داریم و شکی در مورد آن وجود دارد، زندگی است. پس بیایید با رعایت یک رژیم سالم، داشتن فعالیتهای بدنی مناسب، ارتباط با افراد دارای روحیه سالم و با نشاط و دور کردن استرسها، کیفیت زندگی خود را بالا ببریم، حتی اگر صد سالگی را هم نبینیم!
بالاخره یه مطلب خیلی باحال خوندیم
درود بر شما. مرگ دقیقا اجتناب ناپذیر و تنها چیزی که مهم در لحظه زندگی کنیم و به آدم ها خوبی ها و شادی هاخودمون شریک کنیم.
ای کاش خودتون نتیجه گیری نمی کردید و نتیجه گیری رو به عهده ی خود مخاطب می گذاشتید.
در مطلب بالا به نظر می رسه که نویسنده می خواد عقاید خودش رو قالب(غالب؟!) مخاطب کنه.
در مطلب بالا نویسنده طوری نوشته که انگار کریونیسیست ها کار احمقانه و بیهوده ای رو دارند انجام می دهند و بهتره که روش دیگری رو اتخاذ کنند.
در حالی که فقط کسانی می توانند خودشان را منجمد کنند که طبق قانون یا بیماری لاعلاجی داشته باشند(مثلا دکتر گفته تا شیش ماه دیگه می میری!) یا خیلی پیر شده اند یا این که به تازگی مرده اند و بدن شان هنوز سالم است و از قبل باید وصیت کرده باشند که اگر مُردم من را منجمد کنید.
بنابراین این افراد اصلا حق انتخابی ندارند که بخواهند مثلا رژیم غذایی سالمی داشته باشند یا ورزش کنند و این جور حرف ها. مثل تیری در تاریکی می ماند اگر شد چه بهتر و اگر نشد چیزی را از دست نداده اند و پولی را که خرج کرده اند، در حالت عادی اش هم با مرگشان از دست داده اند!
این قدر بدم میاد که از دیگران می شنوم که مرگ حق هست و بالاخره هممون یه روزی می میریم!
خب این که برای شما مرگ بدیهی هست به خاطر اینه که تا قبل از این راه حلی براش وجود نداشته و انسان های زمان قدیم هم اون قدر از لحاظ عقلانی و فرهنگی و علمی رشد نکرده بودند که بخوان به این فکر کنند که ممکنه با پیشرفت علم بتونند جلوی مرگ را بگیرند. اما متاسفانه وقتی امروزه از آدم ها می شنوم، آدمهایی که با موبایل شون با اون سر دنیا ارتباط برقرار می کنند واقعا برام تاسف باره که فقط مصرف کننده هستند و فکر نمی کنند.
در ضمن اعتقادات مذهبی ساخته و پرداخته ی انسان های قدیم هست و بنابراین نمی تونه معیاری زمان ما باشه.
بزرگترین اشتباه دانشمندان اینه که برای هر چیز دنبال دلیل میگردند ولی واقعیت اینه که بعضی چیزا دلیل علمی نداره و یا دلیل اون صد ها سال بعد کشف میشه .
بعضی ها میگن دین و مذهب در جهت مخالف علم قرار داره و مذهب جزو خرافات مردم قدیمه ولی در واقع اگر علم بخواد خدارو انکار کنه خدا هم علم رو مثل جادو حرام میکرد ولی در واقع چیزی که در تمام ادیان الاهی وجود داره اینکه تمام مردم به علم تشویق شدن و علم برای شناخت بهتر خود قابلیت های خود و خداوند است و مرگ هم حداقل تا پنجاه سال اینده درمانی نداره و بشریت چه بخواهند چه نه منقرض میشوند.
هوش مصنوعی در همین لحظه خیلی خیلی تا نامیرا کردن انسان فاصله داره