تنهایی، مسئلهای است که از دیرباز برای انسان غیر قابل تحمل بوده و بشر همیشه تمایل به زندگی در اجتماع داشته است. بسیاری از انسانها گاهی برای فرار از تنهایی، از حیوانات خانگی مراقبت میکنند. اگرچه تنهایی برای بسیاری از ما ضروری است ولی انسان به طور طبیعی همیشه دنبال راهی برای ارتباط با دیگران بوده است.
با این مقدمه کوتاه در ادامه قصد داریم تا 10 انسانی که مدت زیادی در انزوا زندگی کردند را به شما معرفی کنیم. با دیجی رو همراه باشید.
1. سیموئن استایلت
برخی از راهبان و افراد مذهبی معتقدند که اجتماع و زندگی با مردم باعث دور ماندنشان از خداوند میشود. آنان با انزوا و گوشهنشینی برای شناخت پدیدههای ماوراء طبیعی تلاش میکنند. یکی از راههای انجام این کار ساختن صومعه در بیابان و مکانهای خلوت است که به آنان اجازه میدهد تا حد امکان از انسانها دور شوند. سیموئن استایلت در سن جوانی با رفتن به یک صومعه شروع به شناخت و پرستش خداوند نمود. سپس برای دوری از راهبان و سایر افراد به کوهستان نقل مکان کرد. ولی خیلی زود جمعیت زیادی برای دیدن وی به دورش جمع شدند. برای فرار از آنها ستون بلندی در کوهستان برپا کرد و به مدت 36 سال در بالای آن اقامت کرد! اما دیدن مردی مقدس در بالای یک ستون سنگی، بیش از حد برای مردم جذاب بود و این امر باعث شد که با گذر سالها، سیموئن مجبور شود ارتفاع برجش را افزایش دهد! وی پس از مرگ به عنوان یک مرد مقدس شناخته و به خاک سپرده شد.
2. بلانش مونیر
بلانش مونیر هرگز قصد زندگی کردن در انزوا و تنهایی را نداشت. وی در یک خانواده مرفه و صاحب نام در فرانسه به دنیا آمد. او در سال 1874 در سن 25 سالگی، تصمیم به ازدواج با یک وکیل از خانوادهای فقیر گرفت. بلانش زمانی که این موضوع را با خانوادهاش در میان گذاشت، با مخالفت شدید مادرش مواجه شد. مادرش برای تنبیه و منصرف کردن بلانش، او را در اتاق زیر شیروانی خانه حبس کرد. برخلاف انتظار خانم مونیر، وی هیچگاه از تصمیمش برنگشت و پشیمان نشد و او مجبور شد دخترش را به طور پنهانی به مدت 25 سال در خانه محبوس کند!
در سال 1901 پلیس فرانسه گزارشی ناشناس در مورد شرایط زندگی بلانش دریافت کرد. پلیس بعد از پیدا کردن بلانش در اتاق زیر شیروانی در گزارشش نوشت: در خانه مونیر یک زن برهنه 25 کیلوگرمی که بر روی یک تشک پوسیده دراز کشیده بود، پیدا کردیم. در اطراف او فضولات انسانی، تکههای گوشت، سبزیجات، ماهی و نان فاسد ریخته بود. هوای اتاق به حدی غیر قابل تحمل بود که ما برای انجام تحقیقات بیشتر نتوانستیم در آنجا بمانیم. بلانش بعد از نجات یافتن از اتاق تنهاییاش در یک بیمارستان روانی بستری شد و در سال 1913 در همان بیمارستان فوت کرد.
3. جولیان نورویچ
جولیان نورویچ راهبهای انگلیسی بود که در قرن 14 زندگی میکرد. او مانند بسیاری دیگر فکر میکرد که زندگی در عزلت و تنهایی، تنها راه نشان دادن ارادت به خداوند است. آنها اتاقی در کنار کلیسا میساختند که راه ورود و خروج به بیرون نداشت. تنها راه ارتباط با بیرون، سوراخهایی بود که از طریق آن موادغذایی به راهبان داده میشد. جولیان که در چنین اتاقی زندگی میکرد، کتابی به نام «الهامات عشق الهی» به زبان انگلیسی نوشت. گفته میشود این نوشته، اولین کتاب انگلیسی نوشته و چاپ شده توسط یک زن است.
4. رابرت فالکون اسکات
ما در دنیایی زندگی میکنیم که تقریبا همه نقاط جغرافیایی آن شناخته و کشف شده است. اما در آغاز قرن بیستم، هنوز مکانهایی برای اکتشاف وجود داشت. رابرت اسکات، معروف به اسکات قطبی (به دلیل ماجراجوییهایش در قطب جنوب) یک کاشف انگلیسی بود. وی در اولین کاوش به سمت قطب جنوب، به عنوان اولین تیم کاشف قطب شناسایی و معرفی شد. در سفر دومش همراه با تیم پنج نفرهای برای بررسی کامل منطقه حرکت کرد. آنها پس از رسیدن به مقصد با اتفاق غمانگیزی مواجه گشتند. تیم رقیبشان با سرپرستی روالد آموندسن بیش از پنج هفته پیش به این مکان رسیده بود. در دفتر خاطرات اسکات، وی درمورد احساسات و غرور خرد شدهاش نوشته است. در راه بازگشت به کشتی، یکی از اعضای تیم در گذشت و کاپیتان تیم نیز از آنها جدا شد. با شدت گرفتن کولاک، تیم اسکات دیگر نتوانست ادامه بدهد. مشخص نیست که کدام یک از اعضای تیم، بازمانده این سفر هستند ولی آنچه مسلم است این است که آخرین بازمانده یکی از تنهاترین افراد در دنیا بوده است.
5. مرد ناشناس هندی
در سال 1996 دولت برزیل، یک مرد هندی که به تنهایی در جنگلهای آمازون زندگی میکرد را شناسایی نمود. قبایل بومی بسیاری در جنگلهای آمازون زندگی میکنند ولی آنچه این مرد را از همه متمایز میکرد این بود که او به تنهایی و بدون ارتباط با شخصی دیگر در جنگل زندگی میکرد. محققان چندین کلبه متعلق به این مرد را کشف کردند. هم چنین زمانی که یک قسمت از جنگل پاکسازی شد، بقایای یک روستا دارای 14 کلبه را پیدا کردند. محققان به این نتیجه رسیدند که این مرد آخرین نفر از افراد این روستا بوده است. تاکنون هیچ ارتباطی با این فرد برقرار نشده و زمانی که انسانها به کلبه او نزدیک میشوند، وی کلبهاش را ترک کرده و به جای دیگری میرود. به نظر میرسد او نمیخواهد هیچ ارتباطی با جامعه و انسانهای اطرافش برقرار کند و زندگی در تنهایی را بیشتر میپسندد.
6. فرنائو لوپز
فرنائو لوپز یک سرباز پرتغالی در قرن شانزدهم میلادی بود که زندگی پر فراز و نشیبی داشت. وی مسئول پادگان پرتغالی برای فتح گوآ بود که با یک زن مسلمان محلی ازدواج کرد و به اسلام گروید. هنگامی که پادگان مورد حمله قرار گرفت، دشمنان بینی، گوش، دست راست و انگشت دست چپ لوپز را قطع کردند. آنها در راه بازگشت با بیرحمی، او را در جزیره سنت هلنا رها کردند. لوپس در غاری کوچک ساکن شد و خود را از کشتیهای در حال گذر از جزیره پنهان میکرد. 10 سال بعد خدمه یک کشتی در حال گذر از جزیره، به طور تصادفی او را پیدا کرد و همراه با خود به اروپا برد. ولی او به دلیل ظاهر بدمنظرش، تصمیم به بازگشت مجدد به همان جزیره گرفت و 20 سال دیگر نیز در آنجا زندگی کرد.
7. مارگارت دلا راک
مارگارت یک اشرافزاده فرانسوی بود که املاک و زمینهای زیادی به او ارث رسید. وی همراه با یکی از اقوام خود به نام رابرال (ژنرال فرانسوی) برای کشف جهان جدید، سفر کرد. طبق برخی از گزارشها، مارگارت در طول سفر با یکی از خدمه کشتی آشنا و با او ازدواج میکند. به همین دلیل رابرال او را به همراه معشوقهاش و یک خدمه در جزیرهای متروک رها میکند. ولی برخی میگویند که رابرال برای دستیابی به اموال مارگارت و تصرف آنها، او را از کشتی بیرون کرده بود. در هر صورت این سه نفر در جزیرهای متروک شروع به زندگی کردند ولی بعد از مدت کوتاهی خدمه، همسر و فرزند مارگارت از دنیا میروند. مارگارت به مدت دو سال به تنهایی در این جزیره زندگی و سپس توسط صیادانی نجات پیدا میکند و به فرانسه بازگدانده میشود.
8. تام نیل
اکثر افرادی که در یک جزیره به تنهایی زندگی کردند به دلیل جا ماندن یا رها شدن در آنجا بوده است. ولی تام نیل از معدود کسانی است که به اختیار به یک جزیره غیرمسکونی رفته و در آنجا مدتی طولانی زندگی کرده است. او قبل از عزیمت، زمان زیادی را در کشتی و نیروی دریایی سپری و بسیاری از جزایر اقیانوس آرام را کشف کرد. در سال 1952، وی کاپیتان یک کشتی را متقاعد کرد تا او و دو گربه و وسایلش را در جزیره رها کند. زمانی که کشتیهای دیگر از تصمیم او آگاه شدند، برای او وسایل و تجهیزات زندگی میبردند. حتی چندین زن پیشنهاد دادند تا او را همراهی کنند، ولی او هیچ کدام را نپذیرفت. تام بعد از چندین سال برای معالجه بیماریاش به شهر آمد اما تلاش او برای زندگی با دیگران دوام چندانی نداشت. در سال 1967 مجددا او به جزیره سووارو بازگشت. وی به مدت 10 سال در آنجا به تنهایی زندگی کرد و سپس به خاطر سرطان معده درگذشت.
9. توماس سیلورستاین
زندان انفرادی اصولا برای افراد جنایتکار که امنیت خود یا سایرین را به خطر میاندازند، به کار میرود. توماس سیلورستاین به مدت 36 سال در زندان انفرادی آمریکا، بدون هیچ ارتباط انسانی محبوس بود. وی در ابتدا به جرم دزدی چند صد دلار به زندان رفت ولی بعد از پیوستن به گروهی از جنایتکاران در قتل سایر زندانیان شرکت کرد. توماس بعد از دریافت حکم حبس ابد، یکی از افسران را به قتل رساند. به همین دلیل به سلول انفرادی بدون هیچگونه تماس انسانی رفت. او در یک اتاق زیر زمینی بدون پنجره زندانی شد و بعد از مدتی به اتاقی دارای امکانات ورزشی انتقال یافت. وی در سال 2019 بعد از 36 سال تنهایی در زندان در گذشت.
10. آلفرد وردن
در حال حاضر بر روی سیاره ما 7.5 میلیارد انسان زندگی میکنند. این موضوع باعث میشود مکانهای کمی برای دور ماندن از انسانها وجود داشته باشد.بنابراین، گاهی برای به دست آوردن تنهایی واقعی باید به سیاره دیگری سفر کرد! آلفرد وردن، فرمانده عملیات فضایی آپولو 15 است که به عنوان تنهاترین انسان روی زمین شناخته میشود. او در این عملیات به تنهایی بر روی سطح کره ماه قدم زد و از همکارانش 3600 کیلومتر فاصله گرفت. وردن که برای جمعآوری اطلاعات رفته بود حتی نمیتوانست به دیگران پیام رادیویی ارسال کند. وی بعد از بازگشت از سفرش میگوید: من آنجا کاملا تنها بودم ولی طبق گذشته و سابقهام به این تنهایی عادت داشتم. آنجا دیگر نیازی نبود با مرکز کنترل صحبت کنم و این بهترین قسمت پرواز بود.
این مقاله در آذر ماه 1402 به روز شده است.
جالب بود واقعاً
من هم به این لیست اضافه کنید مگه تنها تر از من هست دور و برم پر از آدم هست ولی هیچ کدوم « آدم » نیستن ?
دوست داری چطوری باشن ؟ چی حالتو خوب میکنه ؟
منم به این لیست اضافه کنید. چون دارم با یه مشت حیوون زندگی میکنم. خودمم دارم مثل اونا میشم.
هیچ چیز ارزش ناراحتی و تنهایی رو نداره . از لحظه لحظه عمرتون حداکثر استفاده رو ببرین . شاید دیگه فردایی نباشه .شاید اطرافیانتان نباشند . فقط بخندید و خوش باشین