حدود یک میلیون نفر در سال 2007، زمانی که صحبت از تجربه زندگی سه بعدی مبتنی بر وب شد، قبل از راهاندازی آن داوطلب شدند تا «زندگی دوم» (Second Life) را تجربه کنند. کاربران طی این تجربه میتوانستند با ساخت آواتارهای کارتونی و شخصیسازی شده در دنیایی مجازی گشت و گزار بپردازند و از انجام فعالیتهای گوناگون لذت ببرند. این افراد میتوانستند پای سخنرانیها بنشینند، به خرید لباسهای مجازی و واقعی در فروشگاههای معروف دنیا بروند و کارهای جالب و متنوع دیگری از این قبیل. به طور کلی میتوان گفت متاورس دنیا را با مفهوم تازه و جذابی آشنا میکند که در ادامه این مقاله در دیجی رو بیشتر به آن میپردازیم، پس با ما همراه شوید.
آغاز متاورس
فیلیپ روزدیل (Philip Rosedale) بنیانگذار «زندگی دوم» (Second Life) برای این استارتاپ خود بیش از 100 میلیون دلار بودجه تامین کرده بود. در آن زمان او بیش از 30 میلیون دلار از این بودجه را از جف بزوس (Jeff Bezos)، بنیانگذار آمازون که معتقد است اینترنت پتانسیل تغییر زندگی انسان را دارد، دریافت کرد. بزوس همنشینی در زندگی واقعی با روزدیل و ایدهسازی برای اینکه Second Life چگونه میتواند باشد را دوست داشت. روزدیل میگوید:
ما گمان میکردیم که قرار است نصف بیشتر از وقت خود را به عنوان آواتارهای آنلاین بگذرانیم. ایجاد دنیایی اینچنینی سختتر از چیزی بود که فکر میکردیم.
در ابتدا به نظر میرسید که Second Life به متاورس (Metaverse) یعنی ایده یک دنیای سه بعدی و شناور که توسط یک رمان علمی- تخیلی در دهه 1990 مطرح شده شبیه است و سرانجام این طرح به دنیای خودمان راه پیدا کرده است. اما این ایده به سرانجام نرسید. در سال 2007 ایده Second Life به بیشترین حد محبوبیت خود رسید. سپس تعداد کاربران آن رشدی نداشت و در نهایت به صورت پیوسته شاهد کم شدن جمعیت کاربران آن بودیم.
Second Life این روزها همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد، طبق گزارشها، هنوز حدود 600 هزار کاربر در آن فعالیت دارند اما این در حالیست که رقیب آن یعنی فیسبوک هم اکنون 2.9 میلیارد کاربر دارد. روزدیل در سال 2008 از این پروژه پا پس کشید و بزوس نیز به سرعت تمرکز خودش را روی تسلط بر اینترنت دو بعدی و متداول امروزی معطوف کرد و هیچگاه اثری از حضور رسمی آمازون در Second Life نشد.
این روزها، یک میلیاردر دیگر در عرصه تکنولوژی امیدوار است که در نهایت به صورت کاملتر بتواند متاورس را بنا کند. این شخص کسی نیست جز مارک زاکربرگ، بنیانگذار فیسبوک؛ کسی که باعث و بانی نابودی Second Life شد! زاکربرگ آینده شرکت میلیون دلاری خود را به یک متاورس گره زده و اخیراً نیز نام کمپانی فیسبوک را به متا (Meta) تغییر داد.
مارک زاکربرگ میگوید این ایده در سال جاری حدود 10 میلیارد دلار هزینه خواهد داشت و در آینده این مبلغ بیشتر نیز خواهد شد. او همچنین انتظار دارد که متاورس در آینده نه چندان دور دچار ضرر و زیان شود اما فیسبوک میتواند از پس این ضرر هم بر بیاید.
زاکربرگ اولین کسی نیست که روی متاورس کار میکند اما فیسبوک تواناییها و ایدههایی دارد که سایر افرادی که در گذشته روی این ایده فعالیت کردند، نداشتند. یکی از این موارد توانایی به کارگیری سرمایهای بیش از مجموع کل دلارهایی که در 30 سال گذشته در متاورس هزینه شده است، و حقیقت دیگر این است که شیوع جهانی ویروس کرونا همه ما را به برقراری ارتباط از طریق فضای مجازی آمادهتر کرده است.
زاکربرگ چندی پیش در کنفرانس تلفنی با تحلیلگران وال استریت (Wall Street) گفت:
هدف ما این است که کمک کنیم متاورس برای یک میلیارد نفر قابل دسترس باشد و میلیاردها دلار در دهه آینده در چرخه تجارت به جریان بیفتد.
وی اضافه کرد که رسیدن به این هدف یک مسیر طولانی در پیش دارد.
متاورس چیست؟
متاورس یک دنیای دیجیتالی سه بعدی و بی حد و حصر است که به راحتی به وسیله اینترنت به آن دسترسی پیدا میکنید. شما به راحتی در متاورس میتوانید به انجام فعالیتهایی مثل پرسه زدن در یک پارک، بازی کردن، تماشای کنسرت و یا حتی تشکیل یک کنفرانس کاری بپردازید.
ایده متاورس از کجا آمد؟
یک دانشمند کامپیوتر به نام جارون لانیر (Jaron Lanier) اولین بار در دهه 80 از اصطلاح واقعیت مجازی یا همان VR رونمایی کرد. اولین کاربردهای VR را در خطوط هوایی، خودروسازی، ناسا و ارتش مشاهده کردیم چراکه آنها تنها کسانی بودند که میتوانستند از پس هزینههای این فناوری نوین بربیایند. در آن زمان لانیر تخمین زد که یک هدست واقعیت مجازی تا 3 میلیون دلار هزینه در بر خواهد داشت! وی همچنین میگوید:
ایجاد یک مدل تجاری برای به دست آوردن پول از چنین محصولی، در آن زمان بسیار سخت بود.
از اصطلاح متاورس برای اولین بار در یک رمان علمی-تخیلی پرفروش سال 1992 به نام اسنو کرش (Snow Crash) رونمایی شد. نویسنده این داستان نیل استفنسون در این کتاب یک دنیای خرابه را به تصویر کشیده بود که در آن شخصیت اصلی کتاب یک هکر/ پیک پیتزا به نام هیرو پروتاگونیست (Hiro Protagonist) بود که برای دور شدن از زندگی تلخ خود به یک شهر مجازی سه بعدی به نام متاورس (Metaverse) پناه میبرد. این اثر استفنسون بعدها الهام بخش آثاری مانند سری فیلمهای ماتریکس بود.
تا الان چقدر به متاورس نزدیک شدهایم؟
جدای بحث Second Life، تا به حال بیشترین نمونههای واقعی از متاورسها را در نسخههای بازیهای ویدیویی شاهد بودهایم. معروفترین نمونه از این سبک بازیهای آنلاین World of Warcraft بوده که در حال حاضر 17 سال است که عملکرد قوی از خود نشان داده و هنوز هم حدود 5 میلیون عضو دارد که به صورت ماهیانه حق اشتراک پرداخت میکنند. این بازی یک دنیای جادویی را شکل داده که از اجزای بسیار بزرگ تشکیل شده است و باعث شده تا تعداد زیادی از افراد با دوستان صمیمی خود در همین بازی آشنا شوند!
کمپانی Activision Blizzard نیز شرکت سازنده بازی World of Warcraft است بیش از 8 میلیارد دلار درآمد از این بازی کسب کرده است.
مایکروسافت نیز سعی دارد از این بازی عقب نماند و اخیراً اعلام کرده که تیمی را روی ساخت یک نرمافزار VR و آواتارهای دیجیتال که تمرکز اصلی آن روی متاورس میباشد، تشکیل داده است. از طرفی دیگر بازی معروف و پرطرفدار Fortnite ساخت کمپانی Epic Games که در سال 2017 به بازار عرضه شد یک بازی متاورس از نوع Snow Crash است. معمولاً بازیکنان فورتنایت میدان رقابت را فرصتی برای معاشرت با سایر بازیکنها میدانند. آنها از طریق ویژگیهای صوتی و تصویری قرار داده شده در کامپیوترهای رومیزی، کنسولها و یا اپلیکیشنهای سوم شخص مانند Discord باهم به گفتگو میپردازند.
چه تفاوتی در دید متاورس مارک زاکربرگ وجود دارد؟
بزرگترین تفاوت دیدگاه مارک زاکربرگ در زمینه متاورس این است که به نظر میرسد مردم از طریق هدست VR میتوانند به این دنیای مجازی دسترسی داشته باشند؛ درست همانطور که هیرو (Hiro) به دنیای مجازی در Snow Crash دسترسی پیدا میکرد.
فورتنایت، Second Life و بیشتر بازیهای آنلاین چندنفره معمولاً روی مانیتور کامپیوتر شخصی یا تلویزیون متصل به کنسولهای ایکس باکس یا پلی استیشن نمایش داده میشوند. به نظر میرسد که مارک زاکربرگ همچنان روی ایده متاورس خود کار میکند و تصاویری از محیط یک دفترکار واقعیت مجازی به نام هورایزن (Horizon) را نیز به اشتراک گذاشته که به خوبی تصور او از این دنیای مجازی را نشان میدهد.
زاکربرگ زمانی که در سال 2014 اقدام به خرید هدست واقعیت مجازی آکیولوس به ارزش 2 میلیون دلار کرد، در واقع مقدمات ایجاد متاورس را فراهم میکرد. فیسبوک از آن دوران تا به حال بیش از شش استارتاپ دیگر را هم که روی فناوری واقعیت مجازی تمرکز داشتهاند، خریداری کرده است.
بعد از اینکه فیسبوک اولین هدست آکیولوس خود را در سال 2016 عرضه کرد، خبرنگاری از استفنسون پرسید که نظر او در باره چشماندازه حرکت فیسبوک به سمت واقعیت مجازی چیست؟
استفنسون گفت:
هیچ فرآیند ثابتی برای پیشبینی نتایج و کنترل آنچه که قرار است رخ بدهد وجود ندارد.
چرا متاورس برای مارک زاکربرگ تا این حد اهمیت دارد؟
واقعیت این است که فیسبوک در حال حاضر جایگاه خود را در میان نسل جوان از دست داده و به جای آن پلتفرمهایی نظیر تیک تاک، یوتیوب، اسنپچت و اینستاگرام توجه قشر جوان را به خود جلب کردهاند. زاکربرگ میداند که اگر میخواهد اپلیکیشن خود را در میان جوانان محبوب کند باید روی ساختار خود برنامه کار کند و در این مورد او احساس میکند که متاورس مبتنی بر واقعیت مجازی میتواند این کار را برای او انجام دهد.
فیسبوک برای ایجاد متاورس با چه چالشهایی روبهرو خواهد بود؟
میکروچیپهای جدیدتر و قویتر باعث شدند تا گرافیک واقعیت مجازی تا حد زیادی بهبود پیدا کند و همچنین مشکل بزرگی که اولین مشتریان هدستهای VR در دهه 1990 داشتند را کاملاً از بین ببرند. در آن زمان لگ تصاویر VR باعث میشد تا عدهای از افراد حالت تهوع داشته باشند. اما با وجود این پیشرفتها، حتی پیچیدهترین هدستهای امروزی هم تنها بخش محدودی از حرکات بدن را ردیابی کنند. در نتیجه آواتارهای VR به ویژه چهره آنها همچنان نیاز به اصلاح دارد. اگر قرار باشد تا در متاورس زندگی کنیم باید شخصیت دیجیتالیمان بسیار جذابتر از اینها باشد!
جرمی بایلنسون (Jeremy Bailenson) مدیر و موسس آزمایشگاه انسان مجازی استندفورد که به مارک زاکربرگ مشاوره میدهد از مطلبی به عنوان قانون 30 دقیقه یاد میکند. این مدت در واقع حداکثر زمانی است که بایلنسون فکر میکند یک نفر باید صرف واقعیت مجازی کند. او همچنین میگوید:
در آزمایشگاه من پس از گذشت 30 دقیقه همه باید هدست را برداشته و آب بنوشند، دیوار را لمس کرده و با یک انسان واقعی صحبت کنند. در وقع باید افراد کاری انجام بدهند که به واسطه آن دوباره با دنیای واقعی ارتباط برقرار کنند.
اما مطمئناً نیم ساعت برای فیسبوک کافی نخواهد بود! چراکه واقعیت مجازی با پلتفرمهای رسانههای اجتماعی که روزانه به طور متوسط 60 دقیقه افراد را به خود جذب میکنند، در حال رقابت است. طبق بررسیها و اطلاعات Statista اگر زاکربرگ میخواهد امروز متاورس را جایگزین تمام وقت آنلاین ما کند باید بتواند سه ساعت و حتی بیشتر از زمان افراد در طول روز را به خود اختصاص دهد.
یکی دیگر از نکات مهم، بحث قیمت آن است. دومین نسخه هدست آکیولوس فیسبوک در سپتامبر سال 2020 عرضه شد و با قیمت 299 دلار یعنی نصف قیمت آکیولوس اول به فروش میرسد. اما مطمئناً فیسبوک برای اینکه بتواند متاورس را برای تعداد انبوه مخاطبان در دسترس قرار دهد، باید این کاهش قیمت را همچنان ادامه دهد. توجه داشته باشید که زاکربرگ بیش از یک میلیارد کاربر را تا سال 2030 مورد هدف قرار داده و رسیدن به این تعداد نیز نیازمند قیمت ارزانتر برای دستگاههایش است.
یکی دیگر از چالشهای موجود این است که مارک زاکربرگ همچنان باید برای مخاطبان خود دلیلی برای روشن کردن هدست واقعیت مجازی و ورود به دنیای متاورس ارائه دهد. هنوز کسی نتوانسته کاری را که بازی Space Invaders برای آتاری، یا بازی Halo برای ایکس باکس انجام داد، برای VR انجام دهد. یعنی رویای یک بازی یا نوع دیگری از محتوا که به قدری محبوب باشد که ضرورت را برای خرید هدست VR ایجاد کند، هنوز محقق نشده است.
علاوه بر تمامی این موارد، فیسبوک باید تصمیم بگیرد که چه نوع محتوایی را در متاورس مجاز کند. با در نظر گرفتن این موضوع جارون لانیر دانشمند کامپیوتری که به عنوان پدر واقعیت مجازی شناخته میشود از کلمههای تلخ و تاریک برای توضیح این موضوع استفاده میکند. لانیر که در حال حاضر با مایکروسافت همکاری دارد، میگوید:
اگر شما متاورس را روی یک مدل تجاری، مشابه فیسبوک اجرا کنید، بشریت را نابود خواهد کرد! این فقط یک حرف نیست بلکه این یک پیشبینی واقعی و خاص است که بشریت نمیتواند از آن جان سالم به در ببرد.
ایده متاورس و تلاش زاکربرگ برای خلق یک دنیای مجازی در حالی که میتواند بسیار جذاب باشد، سؤالها و زنگ خطرهایی را نیز برای انسان و آینده او به وجود آورده است. اما سؤال اصلی اینجاست که آیا زاکربرگ میتواند دوباره با ساخت یک پلتفرم اجتماعی جدید و البته جذاب، نظر قشر جوان را به خود جلب کند؟ به نظر شما در صورت موفقیت این پروژه، آینده بشریت به کدام سمت و سو خواهد رفت؟ نظرات خود را در مورد متاورس با ما در دیجی رو به اشتراک بگذارید.
سخته..ناشناخته هست…اما مدتهاست درونش زندگی میکنیم