احتمالا در مورد انسانهای درون گرا و برون گرا شنیدهاید؛ از نظر شخصیتی، انسانها به سه دسته درون گرا، میانه گرا و برون گرا تقسیم میشوند. برجسته ترین ویژگی انسانهای درون گرا، علاقه به تنهایی و سکوت است و برعکس، برون گراها به اجتماع و شلوغی علاقه دارند. یک دسته میانه گرا هم وجود دارد که میتوانند بسته به شرایط، قابلیتهای برون گرایی و درون گرایی خود را بروز دهند. البته این سه دسته شخصیتی خود نیز دارای طیفهای متفاوتی هستند، ممکن است شخصی شدت درون گرایی 90 درصدی داشته باشد و فردی دیگر تنها 10 درصد درون گرا باشد! بنابراین باید این موضوع را در نظر داشته باشید که همه درون گراها و برون گراها مثل یکدیگر نیستند!
اگر یک درون گرا هستید، احتمالا به این موضوع پی بردهاید که گاهی این تیپ شخصیتی، جلوی پیشرفت شما را در زندگی میگیرد. در جهان ما، انسانهای برون گرا و میانه گرا به موفقیتهای بیشتری دست پیدا میکنند، چرا که درونگراها در اجتماع کمتر حضور دارند و این موضوع، گاهی جلوی پیشرفت آنها را میگیرد. برای مثال شما کمتر سلبریتی معروفی را پیدا خواهید کرد که درون گرا باشد و یا نمیتوانید مدیران درونگرای موفق زیادی را پیدا کنید. درون گراها بیشتر در زمینههای علمی به موفقیت دست پیدا میکنند که در همین زمینه هم اگر شدت درون گراییشان زیاد باشد، باز هم گاهی شکست میخورند، چرا که یک برون گرا، علم آنها را با جلب توجه، به نام خود ثبت خواهد کرد! البته باید به این موضوع نیز اشاره کرد که چند سال اخیر و با به وجود آمدن ارتباط و کسب و کارهای اینترنتی، درون گراها شانس بسیار بیشتری برای موفقیت پیدا کردهاند و توانستهاند بیش از گذشته به موفقیت دست پیدا کنند.
باید این موضوع را نیز در نظر داشته باشید که فقط میل به تنهایی و دوری از جمع، نمیتواند نشان دهنده درون گرا بودن شخص باشد. چرا که این رفتار ممکن است از افسردگی نشات بگیرد. پس شخصی که از اجتماع دوری میکند و یا وقت خود را در شبکههای اجتماعی یا تماشای فیلم میگذارند تا از دنیای واقعی فرار کند، درون گرا نیست و ممکن است فقط افسرده باشد!
اگر فکر میکنید یک درون گرا هستید و این خصوصیت جلوی پیشرفت شما را گرفته است. این مقاله را دنبال کنید تا به شما بگوییم چطور از درون گرایی به یک فرد میانه گرا تبدیل شوید، چطور از قابلیتهای برون گراها در حالی که یک درون گرا هستید استفاده کنید و بیشترین سود را ببرید
در ابتدا باید به عنوان نویسنده این مطلب به شما بگویم که تمام مباحثی که در این مقاله میخوانید براساس تجربه و تحقیقات شخصی در این مطلب آورده شده و ممکن است منتقدین خود را داشته باشد. اما اگر یک درون گرا هستید پیشنهاد میکنم که به دقت این موارد را بخوانید و در زندگی خود به کار بگیرید.
اگر یک درون گرا باشید، قطعا میدانید که انسانهای درون گرا بیشتر با تنهایی خو گرفته و از آن لذت میبرند، اما این مورد اگر عمیق باشد، مشکل ساز خواهد شد. به همین دلیل اولین قدم برای میانه گرا شدن، دست کشیدن از تنهایی مطلق است. شما باید سعی کنید که دایره که دور خود کشیدهاید را بزرگتر کنید. این دایره هرچقدر بزرگتر باشد، برون گرایی بیشتر به چشم خواهد آمد.
اگر در خانه مینشینید و تمایل ندارید با هیچ شخص جدیدی آشنا شوید و یا اینکه تنها افراد معدودی را به دایره زندگی خود راه میدهید، این موضوع آیندهی شما را نابود خواهد کرد. برای پیشرفت و ترقی و تقویت روابط اجتماعی، باید با افراد جدیدی آشنا شوید. دایره انسانی زندگی خود را به چند نفر محدود نکنید و اجازه دهید که افراد جدید وارد زندگی شما شوند. این موضوع باعث خواهد شد که شما از دیگر انسانها، چیزهای جدیدی یاد بگیرید و روابط خود را برای پیشرفت و ترقی، تقویت کنید. پس اولین قدم برای میانه گرا شدن، راه دادن افراد جدید به دایره تنهایی است. شاید این کار در ابتدا سخت باشد و افکار متفاوت سد راه شما شوند. اما امتحان کنید، هیچ اتفاق بدی نخواهد افتاد. نیاز نیست که مثل برون گراها رفتار کنید و با همه در ارتباط باشید. تنها کافی است با افراد بیشتری در ارتباط باشید.
برای اینکه با افراد جدیدی آشنا شوید سعی کنید خودتان گاهی پیش قدم شوید. برای مثال، با کسانی که شناخت زیادی از آنها ندارید، ملاقات یا گفتگو داشته باشید. قطعا به عنوان یک شخص درون گرا میدانید که گوش دادن به دیگران چگونه است، پس کافی است گوش دهید و در مقابل گاهی هم حرف بزنید. شنونده مطلق نباشید تا مردم بتوانند با شما ارتباط برقرار کنند و شما را یک آدم مغرور و منزوی نبینند! میتوانند با افرادی که در حرفه و درس با شما هم مسیر هستند، آشنا شوید. برای مثال اگر در یک شرکت کار میکنید، به راحتی میتوانید با تعدادی از همکاران خود کمی به گفتگو بنشینید. ممکن است در همین گفتگوها با فرد جدیدی آشنا شوید که مسیر زندگی شما را به کلی تغییر دهد.
نیاز نیست که یک برون گرا شوید و از تنهایی خود فاصله بگیرید، چرا که ممکن است خود واقعیتان را گم کنید و دچار افسردگی و استرس شوید. فقط کافیست دست از تنها کار کردن مطلق بردارید و کمی وارد اجتماع شوید، گاهی انسانهای جدید را به دایره زندگی خود راه دهید و در گفتگوها یک چهارم زمان را هم شما حرف بزنید. برای مثال اگر استیو جابز، مدیر عامل پیشین و موسس شرکت اپل، با استیو وزنیاک ارتباط برقرار نمیکرد و یک تیم تشکیل نمیداد، هرگز شرکتی اپلی به وجود نمیآمد!
نکته دیگری که باید در نظر بگیرید، دایره افراد نزدیک به شماست. اگر دوست و یا شریک زندگی شما هم یک فرد درون گرای مطلق و مثل خود شماست، کارتان سخت تر خواهد بود. شاید فکر میکنید که با این شخص نقاط اشتراک زیادی دارید و احساس راحتی بیشتری میکنید، اما در مقابل این باعث میشود شما بیشتر درون خود فرو بروید. در بهترین حالت این است افراد میانه گرا را هم به عنوان دوستهای خود داشته باشید تا بتوانید به وسیله انها با افراد دیگر ارتباط برقرار کنید. اگر تمام افراد نزدیک خود را از درون گراها انتخاب کنید، روز به روز بیشتر درون خود فرو خواهید رفت.
در نهایت اگر بتوانید از تنهایی و گوشه گیری به دلیل درون گرایی دست بکشید، نصف راه را طی کرده و یک فرد میانه گرا تبدیل خواهید شد. شما به صورت تنها میتوانید بهترین کارها را انجام دهید و نیاز به انرژی بیرونی ندارید، چرا که انرژی را از خودتان و درونتان میگیرد. حال اگر بتوانید خودتان را کمی اجتماعی تر کنید و کارهایی که انجام میدهید را در صورت نیاز به مردم نشان دهید، چقدر پیشرفت خواهید کرد؟!
به دنیای میانه گراها خوش آمدید!
بیشتر بخوانید:
به عنوان شخصی که تو تست mbti ، صد % درونگرا تشخیص داده شده ام میگم که این کار خیلی سخته ولی خیلی درسته و زندگی رو زیر و رو میکنه…